آرماگدونپايگاه خبری،اطلاع رسانی آرماگدون 9 آبان 1390 ساعت 0:18 http://armageddon.ir/vdcca0qi82bq1.la2.html -------------------------------------------------- عنوان : پايان عمليات نظامي غرب در جهان اسلام -------------------------------------------------- عقب نشيني نظامي غرب از عراق، افغانستان و ليبي در حالي صورت مي گيرد كه قطعا هيچكدام از اهداف غرب از اين لشكركشي هاي نظامي تحقق نيافته است. متن : آمريكا پس از حدود ۸ سال اشغال نظامي و اطلاعاتي عراق و بعد از آن كه نتوانسته است توافق مسئولان اين كشور را براي اعطاء مصونيت قضايي - كاپيتولاسيون- براي ۲۰ هزار نظامي بدست آورد، رسما اعلام كرد كه - براساس توافقنامه سال ۲۰۰۷ واشنگتن- بغداد- تا پايان سال جاري مسيحي، همه نيروهاي نظامي خود را از عراق خارج مي كند. رئيس جمهور آمريكا همزمان اعلام كرد كه به زودي نظاميان اين كشور از افغانستان نيز خارج مي شوند. پنج شنبه گذشته شوراي امنيت نيز اعلام كرد كه ماموريت نظامي ناتو در ليبي به پايان رسيده و فرماندهي ناتو نيز اعلام كرد كه ۹ آبان ماه پايان عمليات نظامي ناتو در ليبي است و اين در حالي است كه مقامات ارشد غربي از تحولات ليبي ابراز نگراني كرده و اظهارات مصطفي عبدالجليل رئيس شوراي انتقالي حكومت در ليبي در روز آزادي رسمي اين كشور- يكشنبه گذشته- مبني بر حاكميت شريعت اسلامي در ساختار آينده ليبي را خطرناك دانستند. بدون كمترين ترديدي خروج اشغالگران از عراق و نه خروج آنان از افغانستان و ليبي اقدامي داوطلبانه و در چارچوب سياست هاي امنيتي غرب نيست كما اين كه تا چند روز پيش از به بن بست رسيدن مذاكرات مقامات آمريكايي با نخست وزير عراق، فرماندهان نظامي آمريكا از ابقاء حداقل ۲۰ هزار نيروي نظامي آمريكا در عراق سخن مي گفتند و معاون رئيس جمهور آمريكا- جوزف بايدن- از حضور نظامي طولاني مدت ناتو در افغانستان حرف مي زد و هنري كيسينجر- يكي از سياستمداران كليدي پشت صحنه آمريكا- مي گفت نظاميان ما تا ۱۰۰ سال آينده هم افغانستان را ترك نخواهند كرد. راسموسن فرمانده ناتو نيز مي گفت حضور نظامي و عمليات ناتو در ليبي تا مدت نامعلومي ادامه پيدا مي كند. در واقع از آنجا كه عقب نشيني نظامي غرب از عراق، افغانستان و ليبي در حالي صورت مي گيرد كه قطعا هيچكدام از اهداف غرب از اين لشكركشي هاي نظامي تحقق نيافته است، يك شكست كامل و كاملا عيان به حساب مي آيد و از اين رو بسياري از مراكز سياسي و اطلاعاتي غرب به اين شكست تصريح كرده اند. به عنوان مثال روزنامه واشنگتن پست يك روز پس از آن كه اوباما- در روز يكشنبه اول آبان- در نامه اي رسمي به سفارت آمريكا در عراق اعلام كرد تمام نظاميان آمريكا تا پايان سال به كشور خود بازمي گردند، در سرمقاله خود نوشت: «اعلام خبر خروج نظاميان آمريكايي از عراق، خيلي غيرمنتظره بود، اعلام اين عقب نشيني اين تحليل را تقويت مي كند كه همه دستاوردهاي نظامي آمريكا در عراق از بين رفته است و اين به قدرتمند تر شدن نقش ايران در عراق منجر مي شود و قدرت ايران را در رويارويي با آمريكا بيشتر مي كند.» اين روزنامه تاكيد مي كند «بيشتر فرماندهان نظامي آمريكا با تصميم خروج كامل از عراق مخالفند» كاملا واضح است كه خروج نظامي از اين سه كشور، حيثيت و ابهت نظامي غرب را از بين مي برد. شكست غرب در عمليات نظامي، فرضيه توسل به جنگ براي رسيدن به اهداف را از بين مي برد، اگر زماني نظريه پرداز اتريشي- كارل فون كلازويتس، ۱۸۳۱، ۱۷۸۰م- معتقد بود جنگ مقدمه صلح-سيطره بر دشمن- است و اين نظريه همواره راهنماي عمل نظاميان ناتو بوده است، تجربه ۱۰ سال اخير كه توام با ۵ جنگ در لبنان، فلسطين، افغانستان، عراق و ليبي بود، بطلان اين نظريه را به اثبات رساند و از اين رو غرب چاره اي جز تغيير اساسي در بنيان هاي سياست نظامي خود ندارد و از اين منظر مي توان با قاطعيت زيادي گفت زمان اقدام نظامي غرب در خاورميانه سپري شده و از امروز غرب فقط مي تواند در عرصه رسانه از جنگ با جهان اسلام حرف بزند. غرب در حالي به جنگ عليه افغانستان، عراق، لبنان و فلسطين - در سال هاي ۱۳۸۰، ۱۳۸۲، ۱۳۸۵ و ۱۳۸۷- دست زد كه سايه ماجراي ۱۱ سپتامبر هر صدايي را در جهان اسلام خفه كرده بود و حكام وابسته كشورهاي عرب و غيرعرب براي بقاء خود حاضر به پرداخت هر مبلغي به غرب بودند. رژيم سعودي بدون درخواست هيچ توضيحي يا ديدن هيچ سندي، عربستاني بودن عاملان حادثه برج هاي دوقلو را پذيرفت و هر شهروند مورد درخواست آمريكا را به ارتش آمريكا تحويل داد و بعدا هم علي رغم آن كه ساختگي بودن ماجرا ثابت شد، رژيم وابسته سعودي سراغي از شهروندان خود كه در گوانتانامو تحت شكنجه شديد بودند، نگرفت. رژيم علي عبدالله صالح به آمريكا اجازه داد كشورش را به بهانه تعقيب القاعده آماج حملات سنگين هوايي كند و صدها كشاورز يمني را از بين ببرد. رژيم پاكستان طي موافقتنامه اي رسمي قبول كرد پاكستاني هاي متهم به دست داشتن در ماجراي ۱۱ سپتامبر را به آمريكا تحويل دهد و تحت اين پوشش نيروهاي خط مقدم مخالفت با استيلاي آمريكا بر پاكستان را روانه زندان گوانتانامو كرد و هرگونه تسهيلاتي را براي حمله مستقيم نظاميان آمريكا به شهروندان پاكستاني در اختيار آنان قرار دهد. در اين دوره اكثر رژيم هاي عرب به جاي مخالفت با عمليات نظامي رژيم صهيونيستي با دفاع مظلومانه حزب الله مخالفت كرده و امكانات خود را براي سركوب مقاومت لبنان در اختيار تل آويو قرار دادند. اما امروز اين فضا كاملا دگرگون شده است. با وجود آن كه مصر در آغاز راه تحولات قرار دارد اما قطعا اگر جنگي عليه حزب الله دربگيرد، در كنار مقاومت لبنان خواهد بود كما اين كه در تونس و ليبي هم همين چرخش به وجود آمده است و مردم يمن، اردن، عراق و بسياري ديگر از كشورهاي اسلامي تماشاچي باقي نخواهند ماند. بنابراين، وقتي در شرايط انفعال و سرسپردگي جهان اسلام سرنوشت هر پنج جنگ گذشته به ضرر غرب و به نفع مقاومت اسلامي رقم خورده است به آساني مي توان نتيجه گرفت كه در شرايط حاكميت انقلاب ها بر جهان اسلام غرب به خود اجازه فكر كردن به تهديد نظامي واقعي ندهد و حرف زدن از اين كه «همه گزينه ها روي ميز است» مسخره تر از هميشه است. همين روزها آمريكايي ها در ذيل سناريو «منصور ارباب سير» از وجود همه گزينه ها روي ميز اوباما عليه ايران حرف زدند اما هم زمان با اين تبليغات اوباما و سوزان رايس از مذاكره با ايران هم حرف زدند و دو هفته بعد وزير خارجه آمريكا در مصاحبه با شبكه فارسي بي بي سي گفت «آمريكا آماده گفت وگو با ايران است». بنابراين كاملا واضح است كه توسل به «جنگ» نه فقط درباره ايران بلكه حتي درباره كوچكترين نقطه جهان اسلام نيز از بين رفته و فقط سخن گفتن از آن باقي مانده كه هدف از آن هم تاثيرگذاشتن بر روي اراده مسئولاني است كه ضعف تحليل داشته و يا اراده ضعيفي دارند. غرب در جهان اسلام كاملا قافيه را باخته است. غرب از ۱۳۳۳ تا دي ماه ۱۳۸۹ همه ظرفيت خود را براي غلبه بر مردم مسلمان تونس به صحنه آورد، نتيجه انتخابات چند روز پيش تونس نشان داد كه ۳۶ سال تلاش آمريكا و اروپا به جايي نرسيده و امروز قطعا بايد به قدرت رسيدن اسلام در اين كشور را نظاره كند و حال آن كه در سال ۱۳۳۳ اساساً موضوعي بنام تشكيل حكومت اسلامي در تونس مطرح نبوده است. غرب از ۱۳۵۴ سكولاريزه كردن حكومت مصر را آغاز كرد و با شدت تمام تا ۲۲ بهمن ۸۹ ادامه داد، امروز ثمره آن جوانه زدن اسلام انقلابي در اين كشور است. اين حكايت در فلسطين، لبنان، ليبي، يمن و عراق هم هست و دير نخواهد بود روزي كه اين حكايت در عربستان، اردن، كويت و... هم تكرار شود. در واقع محصول اصرار بر جدا كردن مردم منطقه از اسلام، سر برآوردن حكومت هاي اسلامي بوده است حال بگذريم كه آثار بيداري اسلامي امروزه به چند قدمي كاخ هاي سفيد، اليزه و... هم رسيده است. غرب در طول ماه ها تلاش نظامي، اطلاعاتي و سياسي در ليبي تلاش كرد تا يك رژيم وابسته به خود را جايگزين رژيم قذافي كند از اين رو محمود جبريل را تا سطح رئيس دولت انتقالي ليبي بالا برد ولي به جايي نرسيد و جبريل ضمن استعفا از نخست وزيري دولتي كه هرگز شكل نگرفته بود! اعلام كرد كه در آينده هم حتي عهده دار پست وزارت نخواهد بود كما اين كه «عبدالحفيظ قوقه» از شخصيت هاي موثر انقلاب ليبي هم اعلام كرد جبريل در دولت آينده هم پستي نخواهد داشت و حال آن كه غرب اميدوار بود حداقل او را در پست وزارت خارجه حفظ كند. پروژه محور كردن تركيه در ليبي هم به شكست انجاميد و امروز شاهد به آتش كشيدن شدن پرچم تركيه در ليبي هستيم و اين در حالي بود كه غرب با تكيه بر تركيه كه حدود ۱۶۰۰۰ نيروي كار در ليبي دارد، در صدد بود اقتصاد ليبي را به چنگ آورد. تركيه طي هفته هاي اخير ۵۰۰۰ نفر از نيروهاي خود را از ليبي خارج كرده و تمام قراردادهاي اقتصادي آن در هاله اي از ابهام قرار گرفته است. ورود غرب از دريچه عربستان به ليبي هم در حال مسدود شدن است. عربستان طي ماههاي گذشته هزينه زيادي كرد تا جريان وهابي «المقاتله الاسلاميه» را به نيرويي موثر در ليبي تبديل كند. اين جريان وهابي براي رد گم كردن نام خود را عوض كرد و رهبر آن، بلحاج در تلويزيون الجزيره اعلام كرد كه ميانه اي با عقايد وهابيت و روش المقاتله ندارد ولي اين تلاش نتوانست كمكي به عربستان بكند. جريان المقاتله- كه امروز خود را مجلس العسكريه طرابلس مي خواند- اوايل امسال با ۱۸۰۰ نيروي مسلح آموزش ديده وارد ميدان شد ولي امروز تعداد آنان به حدود ۵۰۰ نفر رسيده و بقيه از اين گروه جدا شده اند. در واقع موقعيت عربستان در ليبي حتي به نسبت دوره قذافي ضعيف تر شده و با توجه به جو شديداً ضداسرائيلي ليبي و متهم بودن آل سعود به همدستي با رژيم صهيونيستي، عربستان هم مانند تركيه در ليبي منفعل شده و به انزوا گرائيده است. البته نفرت مردم ليبي از تركيه بيش از عربستان است چرا كه مردم ليبي از يك سو خاطرات بسيار تلخي از دوره عثماني دارند و معتقدند سلطان عثماني كشورشان را به ايتاليا بخشيده و به اشغال آن كمك كرده است. مردم ليبي دولت اردوغان را متحد قذافي مي دانند و واقعا هم اين دو اتهام وارد است بنابراين كاملا واضح است كه غرب نه از طريق تركيه- و معادله اسلام ميانه رو- و نه از طريق عربستان -معادله اسلام سلفي- نمي تواند رژيم آينده ليبي را تحت تاثير قرار دهد. جالب اين است كه در نقطه مقابل اين دو كشور، مردم مصر، تونس، ليبي، يمن، بحرين و ساير كشورهاي منطقه هيچ خاطره تلخي از ايران ندارند در هيچكدام از اين كشورها ايران شريك جرم رژيم هاي وابسته نبوده و اين يك بستر مناسب براي نقش آفريني جمهوري اسلامي فراهم كرده است. سيطره غرب و رژيم هاي وابسته به آن در طول ۱۰۰ سال گذشته جايي براي نفوذ آينده آنان نگذاشته است. مردم دنبال حكومت هاي جديدي هستند كه از منافع آنان در برابر طمع ورزان خارجي و از حيثيت و هويت آنان در برابر ديكتاتورها صيانت كند. مدل هاي وابسته به غرب نظير نظام هاي ليبرال دموكراسي و مدل هاي همگرا با غرب نظير آنچه در تركيه جريان دارد، قطعا مورد توجه انقلابيون قرار نمي گيرد و اين در حالي است كه مدل تجربه شده اي پيش روي آنان است كه ۳۲ سال پيش بر مبناي اسلام به وجود آمد و بارها غرب را به عقب نشيني واداشت و مانع دست اندازي ديكتاتورها به نظام سياسي گرديد. اين مدل دستاوردهاي عظيمي در همه حوزه هاي موردنياز «انسان مسلمان» امروز به دنبال داشته و علي رغم گذشت ۳۲ سال از پيدايي، از طراوت و شادابي و سرزندگي زيادي برخوردار است يعني «جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد».