هالیوود چگونه مسلمانان را با تکنیک «معرفی کلیشه‌ای» بدنام می‌کند

مشرق , 29 آذر 1394 ساعت 10:40

در سریال "lost" سعید جراح به عنوان تنها شخصیت اصلی مسلمان، قبلاً برای گارد جمهوری‌خواه عراق کار می‌کرده و بارها در حال شکنجه و اعتراف گرفتن از زندانیان نشان داده می‌شود.


امروزه اسلام‌هراسی در هالیوود و صنعت تلویزیون آمریکا بسیار عادی و رایج است. اگرچه نزدیک به یک چهارم از جمعیت جهان مسلمان است، اما هالیوود اسلام و مسلمان‌ها را با تکنیک "معرفی کلیشه‌ای" بدنام می‌کند. در طول سال‌ها، فیلم‌های هالیوودی در روح و روان آمریکایی‌ها ترس از اسلام را نهادینه و واژه "اسلام" را معادل تروریسم معرفی کرده‌اند. مسلمانان از نظر فرهنگی، "دیگر" نشان داده می‌شوند که برگرفته از ویژگی‌های بیگانه‌هراسانه آمریکایی‌هاست. در این گزارش به ابعاد گسترده‌تر اسلام‌هراسی در صنعت فیلم‌سازی آمریکا بیش‌تر پی خواهیم برد.
در آمریکا، ارتباط مستقیمی میان سیاست و فیلم‌های هالیوودی وجود دارد. این دو یک‌دیگر را تقویت می‌کنند. سیاست‌های دولت، تصاویر افسانه‌ای را تثبیت می‌کند و این تصاویر هم به تدوین سیاست‌های هم‌جهت کمک می‌کنند. از اوایل دهه ۱۹۰۰، زمانی که "ادیسون" در آمریکا و "پاتی" در فرانسه فیلم می‌ساختند، یک داستان سنتی در این صنعت وجود داشته است: مسلمانان در سرزمینی مرموز زندگی می‌کنند که ویژگی‌اش زمین‌های سخت، آبادی‌های استوایی، جن، قالیچه‌های پرنده، باندهای سرقت و سلطان‌های رو به افول است.
ادیسون سال ۱۸۹۷ برای ثبت پروانه کینتوسکوپ (جنبش‌نما و به نوعی پدربزرگ فیلم‌های متحرک امروزی) خود، فیلم کوتاهی ساخت که در آن زنان عرب، با لباس‌های جذاب، می‌رقصند تا عده‌ای از مردان را راضی کنند. بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم بود که تصویر مسلمان‌ها در رسانه‌های آمریکایی تغییر کرد. سه عامل روی این تغییر، تأثیرگذار بودند: درگیری اسرائیل و فلسطین که آمریکا در آن صراحتاً از اسرائیل دفاع می‌کرد، تحریم‌های نفتی اعراب در دهه ۱۹۷۰ که موجب افزایش قیمت نفت و عصبانیت آمریکایی‌ها شد، و انقلاب اسلامی ایران که موجب افزایش تنش‌ها میان اسلام و آمریکا شد.
این سه باعث شد جهان اسلام و خاورمیانه وارد اتاق‌های نشیمن آمریکایی‌ها شود و از طرف دیگر، موجب شد تا تصویرسازی فیلم‌ها از مسلمان‌ها سمت و سوی دیگری بگیرد. افزایش اسلام‌هراسی، موجب شد تا رسانه‌ها هم اخبار مربوط به مسلمان‌ها را به گونه‌ای جهت‌دار منعکس کنند. اگرچه برخی، پوشش‌های طراحی‌شده خبری را با هدف مقابله با اسلام‌هراسی افشا کردند، اما اکثر پوشش‌های خبری درباره مسلمان‌ها به شکل گرفتن یک کلیشه ضداسلامی منجر شدند.
"پاریس مارکس" از فعالان آمریکایی حوزه رسانه در این خصوص می‌گوید: "اخیراً اظهارات ضداسلامی زیادی در رسانه‌ها مطرح می‌شود و من می‌خواهم به برخی از آن‌ها بپردازم، به ویژه آن‌هایی که توسط "بیل مار" مطرح شده است، کسی که من قبلاً او را بسیار قبول داشتم. این شخص اظهارات نفرت‌آوری درباره اسلام و مسلمان‌ها داشته است؛ اظهاراتی که هیچ ارتباطی هم با واقعیت ندارند. "مار" دقیقاً به همان شخصیت‌هایی تبدیل شده که آن‌ها را تمسخر می‌کند. در استودیویش زیر کولر می‌نشیند و کارشناسانی را دعوت می‌کند که به او دقیقاً همان حرف‌هایی را می‌زنند که می‌خواهد بشنود. همان رسانه‌هایی را هم رصد می‌کند که مانند خودش علیه مسلمان‌ها تعصب دارند."
صنعت سرگرمی به طور کلی و هالیوود به طور خاص، هم از همین روند تبعیت می‌کنند. در بسیاری از فیلم‌های هالیوودی، عبارت "الله اکبر" به تروریست‌هایی نسبت داده می‌شود که در آستانه منفجر کردن خود در میان مردم هستند. یکی از عواملی که می‌تواند در تعصب ضداسلامی هالیوود تأثیر بگذارد، "دیده شدن" است. مسلمان‌ها در فیلم‌ها و مباحث مربوط به تروریسم به شکل بارزی نشان داده می‌شوند، در حالی‌که در زندگی عادی به روایت هالیوود اثری از آن‌ها نمی‌بینید. در اکثر فیلم‌های هالیوودی مسلمان‌ها را انسان‌های عادی نمی‌بینید.
"آرزو مرالی" عضو "کمیسیون حقوق بشر اسلامی" در خصوص شیوه تصویرسازی هالیوود از مسلمانان توضیح می‌دهد: "مسلمان‌ها مانند اقلیت‌های دیگر به خصوص سیاه‌پوست‌ها، رنگین‌پوست‌ها و حتی زنان، در فیلم‌های هالیوودی بسیار بد نشان داده می‌شوند. عموماً خشونت‌طلب و دارای ارزش‌های فرهنگی معرفی می‌شوند که ضدغربی هستند. زنان هم در این فیلم‌ها اغلب شخصیتی پس‌زمینه‌ای دارند، مگر وقتی که قربانی خشونت و تسلط مردها روی آن‌ها می‌شوند. وقتی هم که زنان در نقش‌های فعال حضور پیدا می‌کنند، اغلب تروریست هستند. مانند فیلم‌های "استیون سیگال" که در بسیاری از آن‌ها می‌بینیم زنان چچنی، تروریست هستند. هیچ وقت توصیف دقیقی از اقلیت‌ها در هالیوود ارائه نمی‌شود."
مرالی ادامه می‌دهد: "این مسئله منحصر به مسلمان‌ها هم نیست، بلکه گروه‌های دیگر را هم شامل می‌شود، از لاتینوها گرفته تا روس‌ها و غیره. نتیجه کلی، این شیوه توصیف، ناانسان معرفی کردن بخشی از مردم است. وقتی یک ایدئولوژی این چنینی در افراد جامعه نهادینه شد، مردم زندگی آن عده خاص را پایین‌تر از زندگی قشر عادی جامعه می‌دانند، قشری که قهرمان، دارای احساسات و ارزش‌مدار معرفی می‌شوند یعنی عمدتاً نژاد سفیدپوست و اروپایی."
رایج‌ترین حالت معرفی مسلمان‌ها در هالیوود، معرفی آن‌ها به عنوان شورشیان افراطی است که جنگ مقدس یا همان "جهاد" علیه غرب را واجب می‌دانند. بنابراین، خشونت بخش غیرقابل تفکیکی از مسلمان بودن معرفی می‌شود. نمونه‌ای از این شکل تصویرسازی، شخصیت "سعید جراح" در سریال "گمشدگان" شبکه ای‌بی‌سی است. جراح به عنوان تنها شخصیت اصلی مسلمان در این سریال، قبلاً برای گارد جمهوری‌خواه عراق کار می‌کرده و بارها در حال شکنجه و اعتراف گرفتن از زندانیان نشان داده می‌شود. با این حال تمام تلاش تهیه‌کنندگان این بوده که نشان دهند، او اکنون به یک جوخه مبارزه با تروریسم پیوسته و بنابراین خودش دیگر تروریست نیست. این در حالی است که اقدامات او ذاتاً خشونت‌آمیز نشان داده می‌شود.
جراح حتی برای دریافت اطلاعات از افراد دیگری که همراه او گیر افتاده‌اند هم از شکنجه استفاده می‌کند. طی شش فصل این سریال، همین تم‌های ضداسلامی بارها و بارها تکرار می‌شود. حتی خود او هم هویتش را در قسمتی از سریال این‌گونه معرفی می‌کند: "نام من سعید جراح است... من یک شکنجه‌گر هستم."
در هالیوود، مسلمان‌ها اگر تروریست و خشونت‌طلب هم نباشند، دست‌کم وحشی و غیرمتمدن هستند. بسیاری از آمریکایی‌هایی که امروز بزرگسال محسوب می‌شوند، مطمئناً سال ۱۹۹۲ فیلم پرفروش و مشهور "علاءالدین" محصول دیزنی را دیده‌اند. در همان دقیقه اول از این فیلم، این ترانه در معرفی علاءالدین خوانده می‌شود: "من از سرزمینی می‌آیم، از مکانی دور؛ جایی که شترهای کاروان راه می‌روند. جایی که اگر از چهره‌ات خوششان نیاید، گوشت را می‌برند؛ این وحشی‌گری است، اما خب خانه من است." این شعر را بعد از اعتراض فعالان حقوق اقلیت‌ها، برای نسخه‌های نمایش خانگی تغییر دادند. با این حال، این فیلم که میلیون‌ها کودک در سراسر دنیا آن‌ها تماشا کردند، یکی از بزرگ‌ترین دستاوردها و موفقیت‌های دیزنی محسوب می‌شود.
آرزو مرالی با اشاره به این‌که اغلب توجهی نمی‌شود که تصویرسازی و ذهنیت‌سازی در هالیوود، از چه سنین پایینی آغاز می‌شود، تصریح می‌کند: "رایج‌ترین برند در این زمینه مسلماً دیزنی است که سابقه طولانی در تولید فیلم‌های هدف‌دار و ضداسلامی و ضد سایر اقشار و اقلیت‌ها دارد. ما باید بتوانیم فرهنگ فرزندان خود را بسازیم و نگذاریم صرفاً تحت تأثیر هالیوود و فیلم‌های آن بزرگ شوند. علاءالدین تنها نمونه‌ای از فیلم‌های هالیوود است که با شعری درباره وحشی بودن اعراب آغاز می‌شود. در این فیلم، شخصیت‌های خوب، لهجه آمریکایی و چهره‌ای کاملاً اروپایی دارند. شخصیت‌های بد لهجه خاورمیانه‌ای دارند و حتی شکل نقاشی‌شده آن‌ها هم مختل است."
سریال "میهن" داستان "نیک برودی" را روایت می‌کند؛ یک سرباز نیروی دریایی آمریکا که توسط تروریست‌های رده بالای القاعده که اتفاقاً فلسطینی است، اسیر می‌شود. برودی که تحت شکنجه‌های شدید قرار می‌گیرد، نهایتاً مسلمان می‌شود و در نتیجه تروریست. همه شخصیت‌های عرب و مسلمان در این سریال، هر چه‌قدر هم که موفق و برجسته باشند، باز هم به نوعی با شبکه جهانی تروریسم در ارتباط هستند. داستان این سریال هم شبیه به سریال ۲۴ است که در دوران ریاست‌جمهوری جورج بوش پخش شد و موضوع آن توطئه تروریسم بین‌المللی برای نابودی آمریکا بود.
در این فیلم، یکی از شخصیت‌های اصلی، زنی باهوش و پیچیده است و به جای مشت، از مغزش استفاده می‌کند. سریال "میهن" به مخاطبان القا می‌کند که بی‌شک در کنار عدالت‌خواهی و شستشوی مغزی، صرف مسلمان بودن است که یک نفر را خطرناک می‌کند. برودی هم به عنوان شخصیت اصلی، گاهی می‌تواند تروریسم را از وجود خود خارج کند و بر خلاف آن تصمیم بگیرد، اما هیچ چیز نمی‌تواند مسلمان بودن او را از بین ببرد.
آرزو مرالی در توضیح مدل "نفرت تسلط" در زمینه روابط میان‌فرهنگی که پروفسور "سعیدرضا عاملی" استاد دانشگاه تهران آن را مطرح کرده، می‌گوید: "روایت‌های مسلط در جامعه، نفرت را ترویج می‌کنند. در خصوص مسلمان‌ها در غرب این فضای نفرت توسط هالیوود، قوانین، سیاست‌گذاری‌ها، آموزش و پروش و رسانه‌ها ایجاد می‌شود. در صنعت سرگرمی، این معرفی مسلمان‌ها به عنوان افرادی که کم‌تر انسان هستند و عقاید خاص مذهبی دارند، فریاد می‌زنند "الله اکبر"، و همین‌طور معرفی ایرانی‌ها، پاکستانی‌ها و غیره با روش‌های کلیشه‌ای تقریباً از زمانی که صنعت فیلم ایجاد شد، وجود داشته است؛ اگر نگوییم هم‌زمان با ایجاد صنعت فیلم بوده است."
وی ادامه می‌دهد: "آن‌چه اکنون اتفاق افتاده این است که از تصویرسازی به عنوان "کم‌تر انسان" عبور کرده‌ایم و به جای آن‌که نشان دهیم یک نفر در انتهای فیلم می‌میرد و همه از مردن او خوشحال می‌شوند، اکنون فرهنگ خشونت علیه یک قشر خاص را ترویج می‌کنیم. شاید وقتی فیلم "تک‌تیرانداز آمریکایی" عرضه شد، کسی نمی‌گفت هدف فیلم‌سازها تشویق مردم به کشتن مسلمان‌ها باشد، اما اکنون می‌بینیم که بعد از عرضه این فیلم، دست‌کم در آمریکا و کانادا مواردی گزارش شد که مردم در خیابان‌ها به مسلمانان شلیک می‌کردند و دقیقاً مانند یک تک‌تیرانداز، مسلمان‌ها را اعدام می‌کردند. تک‌تیرانداز آمریکایی نبود که این اقدامات را آغاز کرد، بلکه ده‌ها سال زمینه‌سازی و معرفی مسلمان‌ها به عنوان غیرانسان این پروژه را کلید زد؛ پروژه‌ای که اکنون وارد مرحله جدید و بسیار خطرناکی شده است."


کد مطلب: 4113

آدرس مطلب: http://armageddon.ir/vdca.6nyk49n6e5k14.html

آرماگدون
  http://armageddon.ir