تکفیری‌های بوکوحرام، خطری برای تمام آفریقا

فارس , 29 ارديبهشت 1393 ساعت 8:55

هر چند اقداماتی که گروه افراطی بوکو حرام در نیجریه به انجام می‌رساند، تروریستی به شمار می‌آیند اما با توجه به صبغه تکفیری‌گری رهبران این گروه، باید به دنبال چیزی فراتر از فعالیت‌های تروریستی در تحلیل ماهیت بوکو حرام بود.


ربایش ۲۷۶ دختر دانش‌آموز از ایالت بورنو نیجریه بود که نام گروه افراطی «بوکوحرام» را بیش از پیش بر سر زبان‌ها انداخت. بعد از آن بود که «ابوبکر شیکاو»، رهبر این گروه در نوار ویدئویی ضبط شده گفت‌: «من دختران شما را ربودم. بازاری برای فروش انسان‌ها وجود دارد. خدا می‌گوید که من باید آنها را بفروشم. او به من دستور می‌دهد که بفروشم.»
اما توجیه عجیب او برای ربودن این دختران ۱۶ تا ۱۸ ساله، دسته کمی از سخنان مذکورش نداشت. ابوبکر شیکاو با حمله به دموکراسی و آموزش‌های غربی و تحصیل دختران، گفت، «این دانش‌آموزان ربوده‌ شده‌اند زیرا تحت «آموزش‌های غربی» قرار داشتند» و دقیقا همین نکته است که وجه تسمیه این گروه افراطی شده. در واقع، «بوکوحرام» (Boko Haram) به زبان «هوسه» یعنی «تحصیل غربی حرام است» که در سال ۲۰۰۲، به دست «محمد یوسف» در «مایدوگوری» بنیان نهاده شد.
او فردی کاریزماتیک و درس خوانده بود که به عنوان بخشی از تلاش‌هایش برای ایجاد حکومت به اصطلاح اسلامی ناب در نیجریه، سوار مرسدس می‌شد! در واقع، او سلفی تکفیری بود و به شدت تحت تاثیر نظرات «ابن تیمیه» قرار داشت؛ فردی که آرای او مبنای نظری مکتب سلفی - تکفیری است. محمد یوسف همین طور با دموکراسی، آموزش غربی و دانش به شدت مخالف بود. او حتی کروی بودن زمین را هم زیر سئوال برده بود.
با کشته شدن وی در سال ۲۰۰۹، فرد دیگری به نام «ابوبکر شیکاو» رهبری این گروه را بر عهده گرفت. او نیز فرد تحصیل کرده‌ای است که تحت نظارت یک عالم دینی درس خوانده و پس از آن برای ادامه مطالعات اسلامی، به دانشکده مطالعات حقوقی و اسلامی «بورنو استیت» رفته است. به همین دلیل است که او را به نام «دارالتوحید» نیز می‌شناسند که به معنی «متخصص در یگانگی خداوند» است!
ابوبکر شیکاو به چند زبان هوسه، فولانی، کنوری و عربی به روانی تکلم می‌کند اما به انگلیسی حرف نمی‌زند. در واقع، او گروهی را رهبری می‌کند که هر چیزغربی را نفی می‌کند. او مستقیما با اعضای گروه خود حرف نمی‌زند و ترجیح می‌دهد از طریق چند فرد رازدار و برگزیده ارتباط برقرار کند.
شمال شرق نیجریه که بیشترین فعالیت بوکو حرام در آن بخش صورت می‌گیرد، از لحاظ اقتصادی در مضیقه است و دارای پایین‌ترین سطح تحصیلات در بین مناطق نیجریه به شمار می‌آید. از این روست که او به خوبی توانسته ساکنان این منطقه را قانع کند، مسئولان حاکم در ابوجا، پایتخت نیجریه، فاسد هستند و نظام بهتر دولتی با اجرای اکید قوانین شریعت اسلام (بخوانید برداشت تکفیری از اسلام) در نیجریه ایجاد خواهد شد. همین‌طور وعده او مبنی بر اینکه به همراهانش یک اسلحه و مجوزی برای چپاول اعطا می‌شود، صدها مرد جوان را فریفته است.
بنابراین، با توجه به وابستگی هر دو رهبر این گروه به مکتب سلفی تکفیری، اهدافی که بیان کرده‌اند و نیز فعالیت‌هایی که تاکنون به انجام رسانده‌اند، صرفا تروریست یا گانگستر نامیدن این گروه افراطی، ساده‌انگارانه به نظر می‌رسد.

تاریخچه مکتب سلفی - تکفیری
اولین جرقه مکتب سلفی‌گری در جنگ صفین کلید خورد که ماحصل آن خوارج بودند؛ افرادی بسیار متعصب و خشک مغز که در نهایت نیز حضرت علی (ع) به دست یکی از آنها به شهادت رسید. در بخش دیگری از تاریخ،‌ «احمد بن حنبل»، رهبری سلفی‌ها را بر عهده داشت. البته او فردی بسیار متقی و دین‌دار بود با این حال، احمد بن حنبل به عنوان یکی از ائمه اهل سنت، بسیار قشری‌گرا بود و معتقد بود که باید بر اساس نص قضاوت کرد و به اجتهاد اعتقادی نداشت.
در قرن ۷ و ۸ هجری، فردی اهل سوریه با نام «احمد بن تیمیه» رهبری سلفی‌ها را بر عهده گرفت که اصلی‌ترین ایدئولوگ جریان سلفی به شمار می‌آید. آیت‌الله جعفر سبحانی درباره او می‌گوید: «احمد بن تیمیه، واجد «نصب خفی» بوده است»، یعنی با اهل بیت دشمنی دارد اما آن را بروز نمی‌دهد. همزمان با به قدرت رسیدن آل‌سعود در عربستان رهبری سلفی‌ها به محمد بن عبدالوهاب می‌رسد که سر سلسله آل شیخ در عربستان سعودی‌ است. اکنون تکفیری‌‌ها که تندروترین گروه سلفی هستند، بزرگترین مدارس را در اختیار دارند و در افغانستان و پاکستان قدرتمند هستند. مهمترین ویژگی آنها تلاش‌شان برای جذب فقراست که به خاطر ساده‌زیستی شدیدی که دارند به راحتی می‌توانند این کار را انجام دهند. به‌عبارت دیگر، هرجا توسعه و آموزش انسانی دچار ضعف است، زمین برای کاشت بذر تکفیری‌گری مستعد است.

ایدئولوژی سه مرحله‌ای تکفیری‌ها
اما نکته‌ای که در تحلیل عملکرد سلفی‌های تکفیری نباید از نظر دور داشت، ایدئولوژی سه مرحله‌ای آنهاست. در مرحله اول، در پی ایجاد عمارت اسلامی هستند. با توجه به همین دیدگاه بود که نخست تلاش کردند، افغانستان را به تصرف در‌آورند که ناکام ماندند و بعد به سوریه روی آوردند که در آنجا نیز به خاطر ایستادگی مقاومت اسلامی نتیجه‌ای به دست نیاوردند.
مرحله دوم ایدئولوژی سلفی‌های تکفیری، ایجاد خلافت اسلامی است که در واقع، هدف از آن تصرف همه ممالک اسلامی و ایجاد مجدد خلافت اسلامی است. تصرف کل جهان و ایجاد حکومت جهانی اسلام نیز مرحله سوم ایدئولوژی آنها را تشکیل می‌دهد.
از آنجائیکه تکفیری‌هااز تاسیس امارت اسلامی خود در خاورمیانه ناامید ‌شده‌اند، به نظر می‌رسد اکنون قاره آفریقا را هدف خود قرار داده‌اند. گزینش این قاره برای عملی‌کردن ایدئولوژی مکتب تکفیری نیز پر بیراه نیست. این قاره سیاه دو ویژگی خاص دارد که آن را مورد طمع تکفیری‌ها قرار داده است؛ نخست اینکه آفریقا سرزمین بسیاری فقیری است و آنها می‌توانند با استفاده از ترفند ساده‌زیستی خود به راحتی در میان قشر بی‌بضاعت نفوذ کنند. دوم اینکه، در قاره آفریقا، هیچ کشوری به معنای واقعی وجود ندارد و تمام مرزهای ترسیم شده توسط استعمارگران جعلی است. از این رو، هیچ گونه احساسات ناسیونالیستی در میان کشورهای این حوزه وجود ندارد که بخواهد به مخالفت با سلفی‌های تکفیری بپردازد و از سوی دیگر، هیچ گروه مذهبی جدی در این کشورها حضور ندارد که با آنها به رقابت بپردازد. بنابراین، آفریقا گستره خوبی برای تکفیری‌هاست که با جذب طبقات ضعیف بتوانند مرحله اول ایدئولوژی خود را به اجرا در‌آورند: همان تشکیل عمارت اسلامی.
بنابراین کار گروه افراطی بوکو حرام، فارغ از اینکه آیا توانایی اجرایی‌ کردن اهدافشان را دارند یا خیر، کاری حساب شده است که علاوه بر به وجود آوردن خطر گسترش تکفیری‌گری، می‌تواند باعث احیای استعمارگری در قاره آفریقا شود چراکه کشورهای غربی در آینده‌ای نه چندان دور، به بهانه مبارزه با همین گروه‌های افراطی به آفریقا لشکرکشی خواهند کرد تا راحت‌تر بتوانند ثروت غنی این مردم فقیر را چپاول کنند.


کد مطلب: 2680

آدرس مطلب: http://armageddon.ir/vdch.6nit23n-vftd2.html

آرماگدون
  http://armageddon.ir