نبرد اسلام ناب با چهار شاخه‌ اسلام آمریکایی

جهان نیوز , 27 مهر 1393 ساعت 11:36

اسلام امریکایی به جنگ با اسلام واقعی می‌رود و به نوعی بعنوان بازوی دشمنان اسلام عمل می ‌کند. ظاهر کار هم جنگ میان دو فرقه یا دو مذهب از دین اسلام است. در رسانه های غربی این روزها می گویند جنگ شیعه و سنی یا جنگ مذهبی در حالی که واقعیت آن است که جنگ نیابتی اسلام آمریکایی با دنیای اسلام است.


دولت آمریکا که با ایجاد گروهک تکفیری داعش، دست آوردها و منافع زيادي بدست آورده است. در گفت وگو با سجاد صادقی کارشناس مسائل آمریکا و نویسنده کتاب جنبش اشغال وال استریت به بررسي اين موضوع مهم پرداخته شده است:

در ماه های گذشته به یکباره نام داعش جهانی شد و این گروهک تکفیری تصمیم گرفت، از سطح یک گروه تروریستی ساده به سطح یک دولت ارتقاء جایگاه پیدا کند، به نظر شما چه عواملی باعث تقویت جایگاه داعش شده است؟

سئوال بسیار خوبی را برای آغاز بحث انتخاب کردید، ولی باید به کمی عقب تر برگردیم، یعنی به زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران. در روابط بین الملل برای نامگذاری دوره های تاریخی از وقایع مهم و اثر گذار بین الملل استفاده می کنند. مثلا فاصله بین پایان جنگ جهانی دوم و بحران موشکی کوبا را یک دوره تعریف می کنند و از بحران موشکی کوبا تا پروژه جنگ ستارگان را یک دوره دیگر، در روابط بین الملل مهم ترین واقعه که اثری جهانی داشته است را برای شاخص گذاری دوره های زمانی انتخاب می کنند. از سال ۱۹۷۹ میلادی یعنی پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا سال ۲۰۰۱ میلادی-حملات تروریستی که می گویند القاعده انجام داده است- شما کمتر کتاب روابط بین المللی را پیدا می کنید که در مقدمه اش از انقلاب اسلامی ایران بعنوان مهمترین واقعه این دوره یادی نشده باشد. یعنی بیش از ۲۱ سال مهم ترین و اثر بخش ترین اتفاق جهان معاصر پیروزی انقلاب مردم ایران با تکیه بر اسلام و با رهبری علما اسلام بوده است. این موضوعی نیست که غرب به راحتی از کنارش عبور کند. در غرب با پدیده‌هایی این چنین مهم و اثر بخش در عرصه بین المللی با رویکرد علمی و دانشگاهی برخورد می شود، مرسوم است که در مواردی این چنینی دانشکده های علوم انسانی، که باهوش ترین و خلاق ترین جوانان غربی را جذب آن می کنند -و اطاق‌های فکر ماموریت پیدا کنند و موضوع را بررسی کنند. بررسی کنند که آیا این پدیده، آیا این حرکت اثر بخش، بر منافع ملی آمریکایی ها اثر مثبت دارد یا منفی. به همین دلیل از سال ۱۹۷۹ میلادی به مدت ۲۰ سال اوج تشکیل دانشکده ها و کرسی های اسلام شناسی و شیعه شناسی در غرب و خصوصا امریکا را شاهد هستیم.

امروز شما کمتر اطاق فکر و کمتر دانشکده علوم انسانی در غرب را پیدا می کنید که دپارتمان مشخصی برای مطالعات اسلامی و خصوصا شیعی نداشته باشد. برای آشنایی بیشتر با اسلام، غرب هزینه گزافی پرداخت می کند، حتی برخی از آقایان طلبه و درس حوزه خوانده که کمتر آگاه به مسائل جهانی بودند را به بهانه تدریس کشاندند به کشورهایی مثل آمریکا و الان هم برخي از این آقایان به عنوان مدرس اسلام شناسی در دانشگاه های غرب تدریس می‌کنند. یعنی غربی‌ها سعی کردند اسلام را از زبان اسلام‌شناسان بشناسند، اسلام را از زبان متولیان تبلیغ اسلام بشناسند.

به هر حال نتیجه پژوهش های این مراکز اسلام‌شناسی در غرب به یک راه کار واحد می‌رسد، همگی متفق‌القول نتیجه گرفتند که اسلام واقعی هرگز با منافع غرب و نظام استعمارگر و نظام سلطه سازش نخواهد کرد و همه این موسسات به این نتیجه رسیدند که اگر اقدامی عاجل صورت ندهند در آینده تفکر غالب لیبرال دمکراسی -آن گونه که آقای فوکویاما می‌گفت و پیش‌بینی کرده‌بود- نخواهد بود، بلکه تفکر اسلامی در جهان همه‌گیر خواهد شد. این شروع ماجرای اسلامی است که امام عزیزمان، امام خمینی(ره) با عمق نگاهی که به مسائل جهانی داشتند خطر آن را درک کردند و با نام اسلام آمریکایی آن را نام‌گذاری کردند و متاسفانه امروز در چندین شاخه و مذهب مختلف رشد کرده‌است که یکی از آنها گروهک تکفیری داعش است.

این اسلام آمریکایی الان دارای چه شاخه هایی است، چون گفتید در چندین شاخه و مذهب رشد کرده است؟ آیا داعش را هم جز اسلام امریکایی می‌دانید؟

موضوع ایجاد و ادامه حیات داعش و گروهک‌هایی مانند آن دقیقا به همین نگاه غرب به انقلاب اسلامی ایران بر می‌گردد. غرب و اطاق‌های فکر آنها تصمیم می‌گیرند برای مقابله با اسلام حقیقی نسخه‌های دروغین و بدلی بسازند نسخه‌هایی که جذابیت اسلام واقعی را برای مردم تحت حاکمیت غرب نداشته و پایه‌ای برای کنترل خشونت بار سرزمین‌های ثروتمند اسلامی شود. قبل از هر چیزی باید بدانیم اسلام امریکایی چند شاخص مهم دارد: اولا اسلام امریکایی اسلامی است که تامین‌کننده منافع امریکا باشد، حالا ممکن است در مواردی مانند القاعده، آمریکایی‌ها ادعای مبارزه با آن را هم داشته باشند ولی واقعیت آن است که ایجاد و ادامه حیات القاعده تامین‌کننده منافع امریکاست و مادامی که القاعده بتواند منافع آمریکا را تامین کند عمر مصرف دارد. ثانیا اسلام امریکایی به جنگ با اسلام واقعی می‌رود و به نوعی بعنوان بازوی دشمنان اسلام عمل می ‌کند. ظاهر کار هم جنگ میان دو فرقه یا دو مذهب از دین اسلام است. در رسانه های غربی این روزها می گویند جنگ شیعه و سنی یا جنگ مذهبی در حالی که واقعیت آن است که جنگ نیابتی اسلام آمریکایی با دنیای اسلام است. سومین شاخص برای تشخیص اسلام امریکایی اعمال ضد انسانی است، اعمالی که توسط اعضا و رهبران اسلام امریکایی انجام می شود و باعث انزجار هر فردی با هر تفکری می شود. یعنی امکان ندارد در یک قسمت از دنیای امروز کسی جنایات تکفیری ها را ببیند و تشویق کند، هر کسی با هر عقیده ای محکوم می کند و منزجر می شود.

امروزه جنگ فرهنگی که در جهان معاصر برقرار شده است، دارای ویژگی کلیدی نامتقارن است. یعنی جنگ فرهنگی امروز جنگ فرهنگی نامتقارن است. یعنی در این جنگ برای هر گروه از جامعه هدف، عملیات های نفوذ و انهدام جداگانه ای تعریف شده است، مثلا برای بچه های ۳ تا ۸ سال روند هجمه فرهنگی متفاوتی از جوانان ۲۵-۳۵ سال تعریف شده است. در این شرایط و با این تعریف نا متقارن از جنگ فرهنگی، غربی ها و اطاق های فکر آنها قرائت های مختلفی از اسلام امریکایی را ایجاد کردند، قرائت هایی که بتواند افراد بیشتری را در قالب تکثرگرایی جذب کند بر این اساس چهار نوع اسلام آمریکایی در سه دهه گذشته ایجاد کردند.

اول اسلام تندروی غرب ستیز، یعنی اسلامی که تفکر آن التکفیر و الهجره است، اسلامی که می گوید غرب و سایر فرقه های اسلامی و اصولا باقی جهان کافر هستند باید با آنها مقابله مسلحانه کرد و در این راه باید جامعه ای جدید و به دور از جامعه نوین ساخت و در آن اسلام خاصی را پیاده کرد. القاعده، طالبان، داعش و امثالهم در این گروه از طبقه بندی قرار دارند.

گروه دوم اسلام سکولار است که شعارش اسلام فردگراست. اسلامی که اعمال و عبادات و همه دستوراتش مختص زندگی فردی است. اسلامی که به مسائل جامعه و حکومت کاری ندارد. اسلامی که باید در زندگی خصوصی جاری و ساری باشد. اسلامی که دین را از سیاست جدا می‌داند. این قرائت از اسلام امریکایی جامعه را منفعل و نسبت به مسائل اجتماعی بی‌تفاوت می‌کند. گروه‌های زیادی هم در این گروه از طبقه بندی قرار می گیرند، همین الان در کشور خودمان هم هستند، نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند، حتی هیئت مذهبی می‌روند، برای امام حسین(ع) عزاداری می‌کنند ولی می‌گویند تکلیف و وظیفه‌ای برای دخالت در مسائل اجتماعی ندارند، حتی مخالف امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر هستند زیرا آن را عملی اجتماعی می‌دانند. این هم نوعی اسلام امریکایی است.

گروه سوم گروهی است که خودش را راست دینی اسلامی می‌نامد و شعارش اسلامی منهای روحانیت است، اسلامی که در آن فقط و فقط براساس فهم فردی از کتاب قرآن عمل می شود. هر کسی براساس فهم خودش می تواند از قرآن برداشت کند و براساس فهم خودش عمل کند نه نیازی به راهنما و نه نیازی به مفسر برای فهم مطالب قرآن است. این شکل از اسلام امریکایی بیشتر در بین روشنفکران جوامع اسلامی باب می شود. وابستگان این گروه فکری لزوما فردگرا نیستند و فعالیت های اجتماعی در راستای گسترش اسلام خودشان را هم دارند.

گروه چهارم عرفان های دروغین
است، فرقه هایی که با ترکیب تفکرات شرق آسیا و ماتریالیسم غربی، مدعی عرفان اسلامی می شوند. گروه هایی که مثل قارچ رشد می کنند و از نظر اندیشه سنخیتی با اسلام ندارند و در قالب تفکرات کیهانی و انرژی گرایانه و امثالهم به جذب افراد مشغول هستند. که این روزها بازار این مدعیان در همه جا گرم شده است.

خلاصه آنکه در این تعریف داعش جزء گروه اول از اسلام امریکایی قرار می گیرد. گروه‌هایی که مختصرا می توان با عنوان التکفیر و الهجره از آنها یاد کرد. گروه هایی که برای آنها سه کارویژه از سوی اطاق های فکر غربی تعریف شده است: اول سرکوب سایر گروه های اسلامی؛ دوم ایجاد چهره ای خشن و ترسناک از اسلام. سوم ایجاد بهانه برای لشکر کشی کشور های غربی به سرزمین های اسلامی و اشغال طولانی مدت این سرزمین‌ها به بهانه تامین امنیت مردم. این سه کارویژه بر عهده همه گروه های تکفیری است ولی داعش چند وظیفه و کاروِیژه اختصاصی دارد.

در این چشم اندازی که از اسلام امریکایی و فرقه های آن برایمان ترسیم کردید، داعش چه وظیفه مهمی بر عهده دارد؟ آیا امریکا حساب ویژه ای روی فعالیت های داعش باز کرده است؟

امریکایی ها طرحی را مطرح کرده بودند به نام خاورمیانه بزرگ، البته رسما چیزی اعلام نکرده بودند، بصورت رسانه ای از طریق یک روزنامه عرب زبان کلیات طرح را منتشر کرده بودند تا بازخورد افکار عمومی دنیای اسلام را بررسی کنند. بعد ها هم گفتند از اول هم چیزی در کار نبوده و شایعه ساخته بودند، گفتند شایعه بوده در حالی که کسانی مثل خانم رایس بارها و بارها در دیدار با سران رژیم صهیونیستی از واژه خاورمیانه جدید و شکل گیری و تولد ان یاد کرده بودند. به نظر من برای فهم وقایع امروز خاورمیانه دانستن کلیات طرح خاورمیانه بزرگ و همچنین طرح اسرائیل بزرگ مهم است. طرح اسرائیل بزرگ هم طرحی است که صهیونیست ها همیشه وجود آن را منکر شدند، همان طرح نیل تا فرات.

ایجاد گروه هایی مثل القاعده و داعش را هم در همین ظرف از معنا باید بررسی کرد. لشکرکشی به عراق و افغانستان، جنگ در سوریه، عملیات های تروریستی گروه های تکفیری در منطقه همه و همه چیزی جز عملیاتی شدن طرح خاورمیانه بزرگ یا همان اسرائیل بزرگ نمی باشد. در این پازل داعش هم نقش مهمی دارد.

مفهوم داعش یعنی بقول خودشان دولت اسلامی عراق و شام، واژه شام مربوط به سرزمین های بسیار وسیعی می شود، سرزمین هایی از عراق، سوریه، لبنان، ترکیه، اردن و ... نقشه ای که قرار است سرحدات داعش در آن تشکیل شود، یک هلال است. هلالی که باید نام آن را هلال تکفیر گذاشت. سرزمین مورد نظر برای تشکیل دولت داعش از مرزهای شمال غرب ایران، کردستان عراق، بخش جنوبی و کردستان ترکیه، بخشی از خاک سوریه، سراسر لبنان و بخشی از خاک اردن تشکیل می شود. یک هلال وسیع با جمعیتی بیش از ۸۰ میلیون نفر که از مرزهای غربی ما آغاز می شود و دقیقا به مرزهای رژیم اشغالگر قدس می رسد. این هلال تکفیر چند ویژگی عمده دارد: اولا دارای جمعیتی حداقل ۸۰ میلیون نفری است. ثانیا بدلیل دستیابی به منابع نفت و گاز عراق دارای ثروت فراوان است. ثالثا بدلیل تصرف جنوب ترکیه و بخشی از سوریه بر سرچشمه رودهای دجله و فرات تسلط کامل دارد و به نوعی نبض منابع آبی بین النهرین را در دست می گیرد.

اسرائیل بدلیل مشکلات عدیده ای که با آن روبروست نمی تواند و نمی خواهد مستقیما این سرزمین ها را تصرف کند، اما اگر گروهی پیدا شود، مثل داعش و این سرزمین ها را برای آنها تصرف کند، اسرائیل راه صد ساله را یک شبه رفته است. البته در اینجا هم غربی ها نگاه نامتفارن دارند، یعنی هم بر روی داعش سرمایه گذاری کرده اند و هم روی برخی از اکراد در کردستان عراق، کسانی که مستقیما تحت نظارت رژیم صهیونیستی فعالیت می کنند و ارتش خودمختار آنها هم تحت نظارت موساد آموزش می بیند و حتی در این ماجرای حملات داعش در عراق، سعی کردند با حمایت اسرائیل رسما مستقل شوند (نتانیاهو رسما در روزهای اول حملات داعش به عراق از تشکیل دولت مستقل کردستان عراق حمایت می کند و افرادی در اقلیم کردستان عراق مقدمات رسانه ای این جدایی را آماده کردند که به شکست انجامید.) اگر داعش شکست بخورد، این افراد در کردستان عراق جایگزین می شوند، برای غربی ها مهم تشکیل این هلال است. یک وقتی اگر شرایط ایجاب کند این هلال را در سه بخش تشکیل می دهند، بخش کردستان عراق و ترکیه، بخش داعش در عراق و سوریه، بخشی در سوریه در قالب مخالفان بشار اسد، یعنی اگر لازم باشد هلال را تشکیل می دهند در قالب سه دولت تا در زمان مقتضی ادغامشان کنند و دو دستی تحویل اسرائیل بدهند. پس کارویژه داعش کمک به شکل گیری هلال تکفیر در راستای نقشه خاورمیانه بزرگ است.

یعنی تنها دست آورد آمریکایی‌ها از فعالیت‌های داعش کمک این گروهک ترویستی به شکل گیری هلال تکفیر است؟

مهمترین دست آورد همین کمک به تشکیل هلال است، اما آمریکایی ها دست آورد های مهم دیگری هم در این ماجرا داشته اند: اولا موج جدید اسلام هراسی را در جهان ایجاد کرده اند، چهره اسلام و اسلامگرایی را در جهان مخدوش کرده اند. به جوانان و مردم خودشان می گویند اگر می خواهید مسلمان شوید بدانید که این ها حتی به خودشان هم رحم نمی کنند. سرهای همدیگر را می‌برند و حتی به جنازه ها و قبور یکدیگر هم رحم نمی کنند. طبیعی است که با سیاه نمایی که می شود، تا زمان نامعلومی اسلام خواهی در غرب سرکوب می شود، بهانه اش را هم امروز در اختیار دارند. برای رفع این سیاه نمایی و اسلام هراسی باید کار رسانه ای سخت و طولانی مدتی شود. باید بپذیریم که پروژه اسلام هراسی غربی ها متاسفانه در این برهه زمانی موفق بوده است.

ثانیا با شکل گیری داعش بخش قابل توجهی از افراد مسلمانی که قابلیت فعالیت های خشونت بار داشتند از کشورهای اروپایی، امریکایی و حتی آسیایی روانه سوریه و عراق شدند تا به قول خودشان در جهاد شرکت کنند. یک دست آورد بزرگ برای آمریکایی ها و غربی ها شناسایی این افراد بود، شما شک نکنید دیگر این افراد را به امریکا و اروپا راه نمی‌دهند. حتی سعی می‌کنند زمانی که عمر مصرف داعش به پایان رسید این افراد زنده نمانند کما اینکه یکی از سناتور های امریکایی می گوید که این ها نباید زنده به امریکا بازگردند. در جنگ پیش دستانه که امروز از اصول استراتژی پنتاگون محسوب می شود، شناسایی و نابودی افرادی که در اینده ممکن است ایجاد خطر کنند بسیار مهم است که داعش این لطف را به پنتاگون کرده است. حتی جالبه که بدانید بخش قابل توجهی از بدنه داعش را چچنی ها تشکیل می دهند، یعنی روسیه هم از وجود داعش سود می برد، سرسخت ترین دشمنان روسیه چچنی ها بودند که در سالهای گذشته هرگز حاضر به تسلیم نشده بودند الان چچنی‌ها به جای عملیات تروریستی بر علیه روسیه در عراق و سوریه جهاد می کنند، حتی چین هم از وجود داعش در همین چارچوب استفاده برده است.

ثالثا توان کشورهای اسلامی صرف مبارزه با گروهک‌های تکفیری و درگیری‌های مذهبی می‌شود و به نوعی مشغول منطقه خاورمیانه می‌شوند و از اثر گذاری در سایر نقاط دنیا باز می‌مانند. چه جمهوري اسلامي ایران، چه عربستان چه امارات و باقی کشور های خاورمیانه آنقدر درگیر مسائل خاورمیانه شده اند که وقتی برای نگاه به جهان و تاثیر گذاری بر جهان را ندارند، نتیجه این مشغول شدن در خاورمیانه، گسترش بیشتر قدرت و علم و تکنولوژی در غرب می‌‎شود و در عوض کم شدن توان کشورهای اسلامی. این ها بخشی از خدماتی است که داعش به غرب و خصوصا امریکا ارائه داده است.

آینده داعش چگونه است، بنظر شما موفق به تاسیس دولت می‌شوند؟ یا آمریکا برای داعش خوابی دیگر دیده است؟

بهترین تصویری که از اسلام امریکایی در ذهن من وجود دارد، تصویر یک کاریکاتور است که چند سال پیش در یک مجله عرب زبان دیدم، این تصویر یک استودیوی فیلمبرداری را نشان می داد که روی دوربین نوشته بود سی.آی.ای و در مقابل دوربین بن لادن قرار داشت که دکور پشتش صحرای عربستان بود! به قصه اسلام امریکایی در قالب سناریو نگاه کنید، فیلم نامه یا آخرش هندی تمام می شود، یا غم‌بار و اندوهناک. این گروه ها عمر مصرف دارند، شما تصور نکنید که گروهکی مثل داعش تشکیل حکومت می‌دهد و مثلا صد سال حکومت می‌کند، کارویژه این گروهک که به پایان برسد افراد و اشخاص دیگری جایگزین می‌شوند. برای غربی‌ها پیش برد هدف نهایی یعنی تشکیل هلال تکفیر بعنوان مقدمه ای از ایجاد اسرائیل بزرگ مهم است.

اگر می‌خواهید به عمق دکوپاژ سناریونویسان داعش پی ببرید به ماجرای اولین نمازجمعه داعش نگاهی داشته باشید. صرف نظر از اینکه البغدادی یا هر کس دیگر این نمازجمعه و خطبه را خوانده باشد، نوع لباس پوشیدن این فرد، نحوه بالارفتن از منبر، عصایی که در دست دارد، خطابه شروع ان و همه جزئیات نشان می دهد، سناریو نویس قصه داعش حتما تاریخ اسلام را خوب خوانده است و حتما دنبال تداعی برخی از موضوعات مذهبی دینی بوده است. به هر حال باید دید اطاق های فکر غربی بدنبال چه چیزی هستند و هدف‌گذاری نهایی آنها چیست. چیزهایی که من و یا دیگر تحلیل گران بیان می‌کنیم صرفا اهدافی است که از قرائن و شرایط مشهود بدست می‌آوریم، ما به اطلاعات دست اول و محرمانه غربی‌ها که دسترسی نداریم، باید روند تحولات را بررسی کنیم و با دانش خودمان تطبیق بدهیم و حدودا تغییرات آینده را ترسیم کنیم. اصولا در روابط بین‌الملل پیش‌بینی جایگاهی ندارند، آینده‌پژوهی می‌توان کرد، یعنی هر آنچه امکان وقوع دارد را می توان بر روی کاغذ لیست کرد، ولی واقعا نمی توان گفت فلان اتفاق حتما می‌افتد. یک کم پیچیده است و بستگی به پارامترهای زیادی دارد. به نظر من امکان تشکیل دولتی مستقل به نام داعش خیلی کم است.

فکر می کنید چگونه باید با خطر گسترش فعالیت‌های داعش مقابله کرد؟

با واژه خطر موافق نیستم. امریکایی ها در یک سال چیزی حدود ۷۰۰ میلیارد دلار هزینه مسائل نظامی می کنند، رقمی چند ده برابر بودجه کل یک کشور ثروتمند در یک سال. اما آیا به همان میزان که پول خرج می کنند توان نظامی حمله به کشورهای دیگر را هم دارند؟ من به شما می گویم، امریکایی ها بیشتر از اینکه توان حمله نظامی به جایی را داشته باشند با کمک رسانه های خودشان نمایش می دهند که توان نظامی و قدرت تهاجمی دارند، یعنی از قدرت رسانه بهره می گیرند برای بزرگ جلوه دادن توان خودشان. در مورد داعش هم دقیقا همین است، شما بررسی کنید کدام رسانه ها جنایات داعش را مو به مو نمایش می دهند، داعش سر یک عراقی یا اروپایی یا امریکایی را از تن جدا می کند، شما بررسی کنید که کدام رسانه ها این موضوع را با جزئیات فراوان چند ده بار پخش می کنند. رسانه های غربی از داعش تصویری ترسناک ساخته اند، درحالی که توانایی های داعش بسیار محدودتر از آن چیزی است که رسانه ها نمایش می دهند. این تصویر به حدی ترسناک بوده که حامیان مالی داعش هم ترسیده اند. دولت عربستان سعودی اخیرا هزینه گزافی را برای استحکام مرزهایش پرداخته است، مذاکرات عقد قرارداد خرید تسلیحات نظامی جدیدی با امریکا را آغاز کرده است، جنگ افزارهایی که ارتش عربستان حتی کاربرد آن را هم بلد نیست. حالا چرا دولت عربستان ترسیده است؟ ساده است، اخیرا داعش اسم حکومتش را خلافت گذاشته، خلافت هم بدون مکه و کعبه و مدینه معنی نمی‌دهد؟ این یعنی اینکه حتی اگر روزی روزگاری داعش هلال تکفیر را هم تشکیل بدهد، کار کشورگشایی آنها تمام نمی‌شود، قربانی بعدی قطعا عربستان سعودی است. بالاخره هر کسی که تاریخ اسلام را خوانده باشد می داند خلیفه و حکومت خلافتی بدنبال حکومت بر مکه است. این خطری که شما از آن می گوئید در اذهان عمومی از همین توان رسانه ای ایجاد می شود و آش آنقدر شور می‌شود که صدای آشپز هم در می آید!

راه مقابله با داعش و تمام گروهک های تکفیری و تروریستی ایجاد یک اتحادیه برای تامین امنیت دسته جمعی در منطقه خاورمیانه است. اتحادیه ای متشکل از همه کشورهای اسلامی در خاورمیانه با هدف تامین امنیت خاورمیانه بدست کشورهای منطقه و به دور از دخالت سایر کشورها. اگر بتوان عربستان سعودی، اردن، قطر، امارات متحده عربی، کویت، پاکستان و سایر کشور های اسلامی منطقه را متعهد کرد که به گروهک های تروریستی هیچ گونه کمک مالی و غیر مالی نکنند و برای سرکوبی آنها اقدام هماهنگ داشته باشند، برای همیشه می توان ریشه گروهک‌های تروریستی-تکفیری را خشک کرد.

عربستان سعودی، قطر و سایر کشور های عضو محور عربی حمایت از داعش باید بدانند آتشی که این روزها در سوریه و عراق روشن کرده اند، خیلی زود دامان خودشان را هم می گیرد. این مفهوم سازی بر عهده رسانه ها و دستگاه دیپلماسی کشور است. باید این اطلاع به گوش دولتمردان عربستان و قطر برسد که مطمئن باشند قربانی بعدی داعش آنها خواهند بود و این بار چاقو دسته خودش را هم می‌برد. باید سران کشورهای منطقه توجیه شوند که حمایت از گروه هایی مثل داعش فقط به ضرر مردم منطقه است. و خطر ترویست‌های تکفیری مختص کشورهای خاصی نیست و این آتش کل منطقه را می سوزاند، تر و خشک.

چه ارتباطی میان عملیات گسترده تروریستی داعش در عراق و حملات اسرائیل به نوار غزه وجود داشت؟

در دنیای سیاست همه چیز به همه چیز ربط پیدا می کند، یک روز خانم هیلاری کلینتون برای سخنرانی به جایی دعوت شده بود که همسر آقای عرفات هم سخنرانی داشت. در طول سخنرانی خانم عرفات، هیلاری کلینتون که آن روزها همسرش رییس جمهور آمریکا بود، سرگرم مرتب کردن سخنرانی خودش بود، با پایان سخنرانی خانم عرفات، نام هیلاری کلینتون خوانده می شود و وی از پله های جایگاه سخنرانی بالا می رود، در هنگام بالا رفتن از پله ها به خانم عرفات نه از روی مهربانی بلکه بخاطر عرف دیپلماتیک لبخند می زند، از قضا خانم عرفات در سخنرانی چند دقیقه قبلش انتقاداتی به رژیم صهیونیستی وارد کرده بود. لبخند خانم کلینتون از سوی اسرائیل بعنوان تایید سخنان خانم عرفات لحاظ شده بود. هیلاری کلینتون در خاطراتش می نویسد هیچ گاه فکر نمی کردم یک لبخند اینگونه زندگی خودم و همسرم را زیر و رو کند -اشاره کلینتون به افشای ماجرای فاسد اخلاقی شوهرش با آن دختر یهودی بود-. این ماجرا به حدی روی خانواده کلینتون تاثیر داشت که یگانه دخترشان چلسی را به همسری یک بانکدار صهیونیست در می‌آورند که شناسنامه اسرائیلی دارد. و جالبه که بدانید این خانم چلسی یکی از امید های دمکرات‌ها برای رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا در آينده است.

در دنیای سیاست همه چیز به همه چیز ربط دارد. داعش گروهکی است که مبلغ اسلام امریکایی است، طبیعی است که در پازل امریکا بازی کند، طبیعی است که در زمین بازی امریکایی ها بازی کند. در وضعیتی که رژیم صهیونیستی تصور می کرد جمهوری اسلامی ایران مشغول پرونده هسته ای و مذاکرات با ۵+۱ است، حزب الله لبنان درگیر مسائل داخلی لبنان است و تمامی شیعیان جهان دل نگران حرم زینب(س) و حرمین عتبات عالیات هستند، در این شرایط اسرائیلی ها تحلیل کردند که کسی به مردم غزه کمک نخواهد کرد.

در این محاسبه یک موضوع دیگر هم دخیل بود، برخی از گروه های مقاومت فلسطینی در ماجرای سوریه در مقابل دولت بشار اسد قرار گرفتند و از مخالفان بشار اسد حمایت کردند، صهیونیست ها تصور می کردند که کشورهای عضو محور مقاومت برای تنبیه این گروه‌ها هم که شده، هرگز در قضیه غزه دخالت نمی‌کنند. اما با گذشت زمان، شکست روند سازش و آغاز حملات رژیم صهیونیستی به غزه، کشورهای محور مقاومت در کنار مردم بی دفاع غزه قرار گرفتند و گروه های مقاومت که فریب تبلیغات پان عربیسم را خورده بودند سریعا متحد در مقابل اسرائیل ایستادند.

پس داعش چند نقش مهم داشت: اول از همه مشغول کردن بخشی از توان جمهوری اسلامی ایران، حزب الله لبنان، سوریه و سایر گروه‌های محور مقاومت اسلامی. دوم ایجاد تفرقه در بین گروه‌های مقاومت اسلامی فلسطین با شعار تبلیغاتی پان‌عربیسم و تکیه بر اختلافات مذهبی. سوم جلب بخشی از توجه رسانه های جهانی به جنایات خودشان. یعنی در آستانه حمله به غزه بخشی از رسانه های جهان متمرکز بر پوشش اخبار جام جهانی فوتبال بودند، بخش دیگر هم جنایات داعش را نمایش می دادند. بدین ترتیب جایی برای پوشش جنایات اسرائیل باقی نماند. چهارم اینکه وقتی اسرائیل مردم غزه را می کشد به مردم جهان بگوید جنس مردم غزه همان جنس داعش است، همان طور که باراک اوباما در سخنرانی خودش در مراسم افطار کاخ سغید اشاره کرده بود و دفاع مشروع مردم بی دفاع غزه را مصداق تروریسم از جنس داعش دانسته بود، این مظلوم نمایی را تا جایی ادامه داده اند که حتی در رسانه های غربی از ارتش اسرائیل تحت عنوان ارتش دفاعی در مقابل تروریست ها یاد می کنند.

پس اگر دقت کنید داعش منافع بسیاری برای امریکا، اسرائیل و سایر دشمنان جهان اسلام دارد. و حملات رژیم صهیونیستی به غزه ارتباط تنگاتنگی با خدمات گروهک های تکفیری مثل داعش داشت. در این قضایا باید از سطح کلان‌تر نگاه کرد، داعش یکی از چند ده بازوی غربی ها در منطقه خاورمیانه است، تمرکز بیش از حد بر روی نقش این گروه می تواند ما را از پرداختن به سایر بازوهای غرب در منطقه غافل نماید.

سئوال آخر اینکه آینده منطقه را چگونه ارزیابی می کنید؟ بالاخره مردم خاورمیانه روی آرامش را می بینند؟

آینده پژوهشی و تصویر وقایعی که امکان وقوع دارند امری علمی است، ولی پیش بینی کاری غیرعلمی است. جالب است بدانید که همین واژه خاورمیانه که من و شما به کار می‌بریم یعنی پذیرش محور بودن غرب و تابعیت ما از آنها، چرا؟ چون خاورمیانه، خاور نزدیک و چنین اصطلاحاتی براساس محور و مرکز قرار دادن بریتانیا تعریف شده است، یعنی قلب دنیا لندن است و ما از نظر مکانی در خاور میانی لندن زندگی می‌کنیم. مثل گرینوویچ برای تعیین زمان و هزار مفهوم دیگری که غربی ها خودشان را مرکز و ثقل آن قرار داده اند. به نظر من لازم است رسانه ها از واژه "عرب آسيا" به جاي "خاورميانه" استفاده كنند. به‌هرحال منطقه زندگی ما، مادامی که برای غرب دارای ارزش و جایگاه اقتصادی باشد روی داد چنین مصائبی در ان طبیعی است. راه نجات هم تشکیل اتحادیه دائمی از کشور های منطقه است، اتحادیه ای که همه امور منطقه را بدون دخالت در امور کشورها سر و سامان بدهد. اتحادیه ای که امنیت را به منطقه بازگرداند و فقر فرهنگی و مادی را برای همیشه ریشه کن کند. فقر فرهنگی از فقر مادی بسیار خطرناک تر است. غرب‌زدگان فرهنگی همان فقرزدگان فرهنگی هستند. البته به تشکیل چنین اتحادی چندان خوش بین نیستم، چون متاسفانه بخش قابل توجهی از دولت های منطقه دست نشانده کشورهای غربی هستند و گوش به فرمان غربی ها، اگر بیداری اسلامی این چنین سرکوب نشده بود و مردم در کشورهای منطقه به حکومت دست یافته بودند، تشکیل چنین اتحادیه ای کار آسانی بود، اما در وضعیتی که غرب بر موج حوادث منطقه سوار شده است و اسلامگرایان را سرکوب و زندانی کردند و در عوض سکولارها و ارتشی ها با کودتا حاکم شدند، شرایط کمی پیچیده است.

بهترین راه برای دگرگونی در منطقه ما، فعالیت فرهنگی و رسانه ای برای رشد آگاهی مردم منطقه نسبت به مسائل جهان و خطرات پیش روی دنیای اسلام است. اگر بیداری اسلامی نهادینه شود، اگر مطالبه گری و آزادی خواهی نهادینه شود، حکومت های دست نشانده غرب و همچنین اسلام امریکایی دیگر جایگاهی نخواهند داشت. آمریکا و متحدانش بسیاری از سنگر ها را با هجمه فرهنگی از دنیای اسلام گرفته اند، الان راه مقابله با آنها هم دفاع فرهنگی متقابل و نا متقارن است. روی دولت های خاورمیانه نمی شود حساب خاصی باز کرد، باید ملت ها را بیدار کرد و در مقابل این خطرات ایستاد.


کد مطلب: 3021

آدرس مطلب: http://armageddon.ir/vdch.inxt23nvzftd2.html

آرماگدون
  http://armageddon.ir