موج سوم دموکراسی یا اسلامگرایی!؟
6 آذر 1390 ساعت 10:52
رهبر معظمانقلاباسلامی در سفر اخیر خود به استان کرمانشاه در دیدار با روحانیون این استان با تقسیمبندی امواج گرایش به اسلام در دنیا به سه مقطع، فرمودند: «موج اول گرایش به اسلام، هم زمان با پیروزی انقلاباسلامی آغاز شد و موج دوم نیز بعد از شکست نظام مارکسیستی شکل گرفت...»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سفر اخیر خود به استان کرمانشاه در دیدار با روحانیون این استان، حرکتهای مردمی اخیر در منطقه و مأیوس شدن مردم غرب از نظام سرمایهداری را موج سوم گرایش به اسلام دانستند و با تأکید بر الگوی جمهوری اسلامی ایران فرمودند: «امروز که سخن جمهوری اسلامی مبنی بر بینتیجه بودن نظام مارکسیستی تحقق یافته و در مورد نظام سرمایهداری نیز در حال تحقق است، علما و روحانیون باید با استفاده از مبانی مستحکم عقلی و متناسب با نیازهای روز، معارف منطقی و ریشهدار اسلام را برای مشتاقانی که در سراسر دنیا در حال افزایش است، ارایه کنند.»
جوهرهی اسلامگرایی در خیزشهای منطقه
همان گونه که از رهنمودهای رهبر انقلاب بر میآید جوهره اصلی حرکت های مردمی در سطح منطقه، اسلام و تعالیم حیاتبخش قرآن بوده است؛ چرا که اسلام دین غالب و مورد احترام ملل منطقه بوده و نهادها و نمادهای اسلامی همچون روحانیت و مساجد همواره جایگاه خاصی در جوامع اسلامی داشتهاند.
کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه به طور عموم سابقه اسلامگرایی و مبارزات ضد دیکتاتوری و ضد غربی و صهیونسیتی را در کارنامه خود داشته و بی تردید در موج تازه قیامها، از آموزههای اسلام سیاسی تاثیر پذیرفته اند. افول ایدئولوژی های دهههای شصت و هفتاد قرن گذشته میلادی ـ همچون ناسیونایسم و سوسیالیسم ـ نیز تاثیر بسزایی در رشد اسلامگرایی در منطقه داشت و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، روح تازهای در این گرایشها دمید.
پیروزیهای میدانی گروههای مقاومت همچون حزب الله لبنان و جنبش حماس در برابر ارتش اسطورهای رژیم صهیونیستی نیز باب تازهای از گرایش به اسلام سیاسی و انقلابی را گشود و مردم منطقه دریافتند که ظرفیتهای اسلام سیاسی بسیار شگرف بوده و از سایر الگوها و مکاتب، فراتر و کارآمدتر میباشد.
به همین دلیل بود که شهید فتحی شقاقی دبیرکل سابق جنبش جهاد اسلامی با نگارش کتاب «امام خمینی راه حل و جایگزین» اعتراف می کند که تنها راه حل تحقق آرمان فلسطین تمسک به اسلام ناب محمدی است که امام خمینی با شعله ور ساختن انقلاب اسلامی در ایران، الگویی از آن را فراروی انقلابیون منطقه و جهان قرار داد.
در این جا اشارهای کوتاه خواهیم داشت به مصادیق اسلامگرایی در سه کشور انقلابی یعنی مصر و تونس و لیبی و پس از آن تلاشهای غرب در مقابله با اسلامگرایی و نیز نقش جمهوری اسلامی ایران را مورد کنکاش قرار خواهیم داد.
نمونهی مصر
مصر به عنوان یک کشور محوری در جهان عرب، از دههی بیستم قرن گذشتهی میلادی شاهد ظهور سازمان «اخوان المسلمین» بوده است که رهبران آن، مردم مصر را به مقابله با دیکتاتوری و برپایی آیین شریعت فرا میخواندند. دیری نپایید که تفکرهای اخوان سایر کشورهای عربی را نیز فرا گرفت و شعبههایی از این سازمان در کشورهای مختلف پدید آمد. حسن البنا موسس اخوان المسلمین معتقد بود پیشرفت جامعه منوط به راهکارهای عملی مبتنی بر برداشت صحیح و به روز از شریعت میباشد. وی در کتاب «دین و سیاست» تاکید کرده است امور مدنی و تجاری و بین المللی و قانونی و غیره باید از شریعت استنباط شود و قوانین غیر اسلامی در این امور پذیرفتنی نیست، زیرا شریعت اسلامی دارای مبانی جاودانه و در عین حال سیال است که در هر زمانی می توان قوانین و آموزه های مناسب با جامعه را از آن استخراج کرد و نهادهای اجتماعی و سیاسی را بر اساس آن برپا نمود.
سید قطب نیز که از تئوریسینهای اسلام سیاسی در مصر محسوب می شود در کتاب «نشانه های راه» گفته است رسالت پیامبر اسلام ایجاد نظام اجتماعی اسلامی بر اساس توحید است و اگر لازم باشد انجام این رسالت باید از طریق قوه قهریه انجام یابد تا حاکمیت الهی در زمین تحقق یابد.
البته اخوان المسلمین در طول سالهای مبارزه فراز و نشیبهای گوناگونی را آزمود و با توجه به فشار و سرکوب رژیم مصر، در مقاطعی دچار انفعال و محافظه کاری شد و حتی در نهضت ۲۵ ژانویه در حاشیه قرار داشت، اما نسل جدیدی از جوانان مصری با شهامت و انگیزه تازه به میدان آمده و با خلق حماسه میدان تحریر، سرانجام سقوط رژیم مبارک را رقم زدند. آری پیش قراول نهضت مصر جوانان بودند، اما جوانانی که متاثر از تلاش های سازمانی و فکری نسل قدیم بوده و در واقع ثمره مبارزات پدران خود را برچیدند.
اکنون میان انقلابیون مصری چالشهایی در گرفته و جریانهای لیبرال، قومیگرا و چپگرا در مقابل اسلامگرایان به میدان آمدهاند. وظیفهی اسلامگرایان و در رأس آن ها اخوان المسلمین و نیز نهاد دینی «الازهر» آن است که بهترین الگوی مردم سالاری دینی را متناسب با شرایط دینی، مذهبی، سیاسی و تاریخی مصر ارایه کنند. انجام این رسالت سترگ، جریان اسلامگرایی در مصر را تقویت کرده و میتواند الگویی سازنده به سایر کشورهای عربی ارایه دهد.
اسلامگرایی در تونس
در تونس نیز سیاستهای غربگرایی و ضد دینی رژیم «بنعلی زینالعابدین»، نقش مهمی در بیداری اسلامی و خیزش مردمی این کشور داشت. این سیاستها تا حدی بود که پخش اذان از مساجد یا حجاب برای دانشجویان دختر ممنوع شده بود. از طرفی تونس طی چند دههی گذشته شاهد ظهور جریانها و احزاب اسلامگرا همچون حزب نهضت اسلامی بوده است که با الهام از انقلاب اسلامی ایران به مبارزه با رژیم تونس پرداخته و البته مورد سرکوب و انزوا قرار گرفت. برای مثال رهبران حزب «نهضت» همچون «راشد الغنوشی» به خارج تبعید شدند و البته همین امر موجب تحکیم جایگاه اسلامگرایان در تونس شد و بیجهت نبود که الغنوشی پس از بازگشت از تبعید مورد استقبال گرم مردم تونس قرار گرفت و حزب او در نخستین انتخابات آزاد پس از سقوط بنعلی، به بیشترین آرا دست یافت.
راشد الغنوشی از جمله رهبران اسلامگرا در جهان عرب بود که تحت تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران قرار گرفت و به همین دلیل کتاب «امام خمینی(ره) و تجدید حیات اسلام» را نوشت. او در این کتاب، شاخصههای اسلام تشیع را که موجب پیروزی انقلاب اسلامی شد برای یک حرکت اسلامی لازم و ضروری دانسته است. وی مسجد و رهبری روحانیت و استقلال روحانیت تشیع را از نقاط قوتی میداند که هر گونه تحرک و سازماندهی را در تشیع به وجود میآورد.
البته از مشی و سخنان الغنوشی در چند ماه گذشته چنین بر میآید که وی در قامت چهرهای اصلاحطلب و میانهرو ظاهر شده و به همین دلیل نسبت به الگوی ترکیه و مالزی تمایل بیشتری نشان داده است. با این حال حتی اگر الغنوشی و همکارانش در حزب «نهضت» دچار چرخش شوند، در رویکرد عمومی مردم تونس مبنی بر اسلامگرایی و استقبال از شعارهای دینی تغییری ایجاد نخواهد شد.
لیبی مهد اسلامگرایی
اسلامگراها در لیبی نیز که پس از تونس و مصر، سقوط دیکتاتوری را جشن گرفتند، ریشههای مستحکمی دارند. فرهنگ مردم لیبی یک فرهنگ سنتی و قبیلهای است و دین و تعالیم شریعت نقش پررنگی در فرهنگ عمومی مردم این کشور بر عهده دارد. برای مثال، برپایی آداب و سنن دینی همچون حضور در مساجد و قرائت قرآن و یا تقید به حجاب در میان زنان، در این کشور کاملاً مشهود است. گرایشهای سلفیگری و صوفیگری در لیبی نیز حاکی از عمق اعتقادهای دینی در میان مردم این کشور است که البته گاه حالت افراطی یافته و برای مثال گرایش به سازمان القاعده را شاهد بوده است. مبارزات ضد استعماری لیبیایی ها در تاریخ معاصرهمچون قیام عمر مختار در برابر اشغاگران ایتالیایی نیز نشانی از فرهنگ دینی و بیگانه ستیزی مردم لیبی محسوب می شود.
نکتهی قابل توجه در لیبی آن است که رهبران شورای انتقالی بر تدوین قانون اساسی بر اساس شریعت اسلام تأکید کردهاند که این امر با توجه به خواست عمومی مردم لیبی، مهمترین گام در عرصهی تحقق مردم سالاری دینی محسوب میشود. در سایر کشورهای عربی همچون یمن و بحرین نیز که مردم آن به پاخاستهاند، جوهرهی اسلامگرایی کاملاً برجسته بوده و نمادهای دینی همچون مساجد و نماز جمعه و روحانیون نقش مهمی در پیشبرد نهضت بر عهده دارند. برای نمونه در بحرین جنبش «الوفاق» و یا جنبش «الحق» توسط روحانیون و علمای دینی اداره میشود و رهنمودهای «شیخ عیسی قاسم» به عنوان مرجع دینی و امام جمعه، همواره مد نظر انقلابیون شیعهی این کشور قرار داشته است.
مصادرهی انقلابها و الگوسازی توسط غرب
با شروع تحولات مردمی در شمال آفریقا، غرب و به ویژه ایالات متحده آمریکا تلاش زیادی کرد تا ماهیت اسلامی این تحرکات را کمرنگ ساخته و در مقابل، شعارهای خود همچون دمکراسی خواهی و آزادی و حقوق بشر را جایگزین آن کند. گاه نیز سطح این حرکت ها را در حد مطالبات اقتصادی و معیشتی در قالب عناوینی همچون انقلاب نان تقلیل داد.
البته مردم تونس و مصر و لیبی و سایر کشورهای بپاخاسته، خواهان آزادی و دمکراسی و نیز بهبود اوضاع اقتصادی بودند، اما تاکید غرب بر این مفاهیم حاکی از توطئه ای پنهان جهت تحریف خاستگاه اصلی این حرکت ها از یک سو و مقابله با اسلامگرایی برخاسته از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر بود.
کشورهای غربی حتی در تسمیه قیام های مردمی در کشورهای عربی حساسیت نشان داده و با عناوینی چون «بهار عربی» (در مقابل اصطلاح بیداری اسلامی) تلاش کردند صبغه دینی را از این نهضت ها بزدایند. حتی در مراحل بعدی که غربی ها از حفظ هم پیمانان خود ناامید شدند، به مصادره انقلابات پرداخته و اعلام کردند شبکه های اجتماعی مورد حمایت غرب در پیروزی این قیام ها نقش اصلی را داشته است. به همینمنظور نهضت تونس و مصر را نهضت «فیس بوک» لقب دادند و جالب آن که این لقب در داخل این دو کشور از سوی برخی انقلابیون ترویج می شد.
دلیل این تلاش های مذبوحانه آن است که غرب، موج تازهی اسلامگرایی را در منطقه بر نمیتابد و همان گونه که در مرحلهی شکلگیری نهضتها به تحریف و مصادرهی انقلابها پرداخت، در مرحلهی پیروزی نیز تلاش دارد با ارایهی الگوهای خود، اسلامگرایی را به محاق ببرد. تأکید بر نسخهی لیبرال دموکراسی از جمله اقدامهایی است که غربیها و به ویژه آمریکا در کشورهای انقلابی آغاز کرده و در سطح منطقهی ترکیه به کمک آنان شتافته و به طور رسمی به ترویج نظام سکولاریسم و لاییک پرداختهاند.
مهره سازی و شخصیت پروری نیز از دیگر اقدامهایی است که غرب در کشورهای عربی دنبال میکند تا اهداف و شعارهای خود را به وسیلهی این عوامل که به طور طبیعی مورد حمایت مردم هستند، به پیش ببرد. البته ممکن است قشرهایی از انقلابیون که دارای گرایشهای لیبرالی هستند از این الگو استقبال کنند، اما بیتردید عموم نخبگان و مردم کشورهای انقلابی که معتقد و ملتزم به اسلام بوده و در عین حال نسبت به غرب با دیدهی تردید و حتی نفرت مینگرند، به نسخههای غربی پشت پا خواهند زد. به همین دلیل بود که دعوت «اردوغان» نخست وزیر ترکیه از مصریها مبنی بر تدوین قانون اساسی لاییک، با خشم رهبران «اخوان المسلمین» مواجه گردید.
نقش جمهوری اسلامی ایران
امام خامنه ای در بیانات راهبردی خود در کنفرانس بیداری اسلامی در تهران در شهریورماه گذشته تصریح کردند: «هدف نهائی ما امت واحده اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید بر پایه دین و عقلانیت و علم و اخلاق می باشد.» بر اساس این رهنمود والا، جمهوری اسلامی ایران به عنوان پرچمدار اسلامگرایی در منطقه و جهان، وظیفهی خطیری بر عهده دارد و همان گونه که امام خامنهای(دام ظله) تأکید کردهاند باید متناسب با مقتضیات و نیازهای روز نه تنها به مردم منطقه که به سایر نقاط جهان، نسخهی اسلامی موسوم به مردم سالاری دینی را به بهترین وجه ارایه کنیم.
آن گونه که از بیان رهبر انقلاب بر میآید، مرحلهی اول این کار شامل یک پروژهی فکری و فرهنگی زیربنایی است که نقش نخبگان به خصوص روحانیون و اندیشمندان در آن برجسته خواهد بود. در مرحلهی بعد ظرفیتهای دیپلماسی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران باید به میدان آمده و محصول مرحلهی اول را به منطقه و جهان معرفی نماید.
نکته قابل توجه در الگوسازی جمهوری اسلامی آن است که این الگودهی لزوما به معنای ارائه نسخه ای عینی از نظام ولایت فقیه نیست و همان گونه که رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان فرمودند ولایت فقیه یک استنباط شیعی است و چون اکثریت جهان عرب اهل سنت هستند می توانند استنباطات خاص خود را از مذاهب خود مبنی بر مردمسالاری دینی ارائه کنند. مهم آن است که جوهره و روح حاکمیت، دینی و بر اساس آموزه های قرآن و شریعت بوده و الگوهای غربی و التقاطی به کشورهای مسلمان تحمیل نشود.
به رغم اختلافات فقهی، تجارب و دستاوردهای ایران در عرصه حاکمیت دینی طی سه دهه گذشته و خصوصا در مصاف با تهدیدات و چالش های داخلی و خارجی ـ که بی تردید کشورهای انقلابی کم و بیش با آن مواجه خواهند بود ـ برای کشورهای مسلمان منطقه دروس آموزنده ای در برخواهد داشت.
مسئولیت جمهوری اسلامی ایران زمانی سنگین تر می شود که به دنبال بیداری اسلامی در منطقه، موج فشارها و خصوصا حملات رسانه ای علیه جمهوری اسلامی ایران شدت یافته و از طرفی غرب تلاش های خود را به منظور نفوذ و الگوسازی در کشورهای انقلابی دو چندان کرده است.
آمریکا و غرب از دیرباز با پروژه ایران هراسی در صدد القای این امر هستند که الگوی ایران اسلامی فاقد کارآمدی لازم بوده و در نتیجه نمی تواند الگوی مناسبی برای جهان عرب و اسلام باشد. غربی ها برای اثبات این القائات، جمهوری اسلامی را به اتهامات واهی چون رادیکالیسم افراطی و تروریسم و استبداد دینی متهم می سازند تا جایی که وزیر خارجه آمریکا هیلاری کلینتون در اوج تحرکات اسلامگرایی در منطقه، با لحنی کنایه آمیز اعلام کرد ایران برای کشورهای منطقه عبرت است نه الگو!
با این حال انگیزههای اسلامگرایی و عطش مردم منطقه و جهان نسبت به اسلام ناب به حدی است که میتواند توطئههای دشمنان را خنثی کرده و عزم ما را در صدور مجدد انقلاب و ارایهی الگوی دینی در سایهی «موج سوم اسلامگرایی»، مضاعف نماید.
کد مطلب: 294
آدرس مطلب: http://armageddon.ir/vdcic5ar2t1a3.bct.html
آرماگدون
http://armageddon.ir