حادثهی تروریستی روز جمعه در نروژ، این کشور و جامعهی بینالمللی را به حالت کما برد و آشفتگی و نگرانی مرگباری را برای غرب در پی داشت. در یک حادثهی تروریستی حدود ۹۳ نفر از شهروندان کشوری که مهد آرامش و صلح در اروپا خوانده میشود، در کمال ناباوری مسؤولین این کشور کشته شدند. از این حادثه با عنوان ۱۱ سپتامبر نروژ نیز یاد میشود.
آنچه که انتظار میرفت و به وقوع پیوست این بود که بلافاصله مسلمانان مسؤول این اقدام تروریستی قلمداد شده و به شکل گستردهای محکوم شوند و موج تنفر از اسلام و مسلمانان سراسر جوامع غرب را در بر بگیرد.[۱] اما طولی نکشید که سناریوی یاد شده اعتبار خود را از دست داد چرا که پلیس نروژ فرد متهم به ترور را دستگیر کرد. این بار وی نه مسلمان بود و نه یک خارجی بر آمده از خاورمیانه، بلکه برخاسته از بطن خود جامعه و فرهنگ نروژ بود. جامعهای که در اروپا معروف به تساهل و تحمل عقاید دیگران است. این حادثه به منزلهی هشداری به جوامع دیگر غرب است که همچون نروژ اقدامهای خشونت آمیز ناشی از تعصبهای نژادی و قومی شهروندان خود را به عنوان تهدید تلقی نمیکنند و صرفاً تمام تلاش خود را برای تروریست و خطرناک جلوه دادن مسلمانان متمرکز کردهاند و در نتیجه در جلوگیری از وقوع حوادث این چنینی هم ناتوان هستند.[۲] برای اینکه بتوانیم تحلیل مناسبی از واقعه به دست آوریم باید ابتدا در خصوص فرد متهم به ترور و مبانی اعتقادی او اطلاعاتی ارایه کنیم.
«آندرس بهرینگ بریویک»[۳] ۳۲ ساله و متهم به ترور ۹۳ تن از شهروندان نروژی است که اتهامهای خود را هم پذیرفته است. وی تحصیل کردهی دانشگاه «اسلو» در زمینهی تجارت بوده و براساس اظهارنظر پلیس این کشور دارای هیچ سابقهی کیفری و جنایی نیز نبوده است. همچنین براساس اعلام پلیس نروژ، وی یک فرد مسیحی افراطی دست راستی است که به شدت با کثرت فرهنگی و مسلمانان سرناسازگاری دارد.[۴] با بررسی عقاید بریویک و حمایت او از جنبشهای سیاسی راستگرای افراطی در اروپا میتوان چنین نتیجه گرفت که تنها با امتزاج دیدگاههای «اسلامهراسی» و «صهیونیسم راستگرای افراطی» است که میتوان به انگیزهی چنین اقدامی پی برد.
برطبق شواهد موجود، بریویک طرفدار سرسخت فعالان ضد اسلام در آمریکا نظیر «پاملا گلر»[۵]، «رابرت اسپنسر»[۶] و «دانیل پیپه»[۷] بوده و بارها حمایت قاطع خود را از اسراییل اعلام داشته است. با مراجعه به برخی سایتهای راستگرا از جمله سایت (document.no) میتوان به برخی از عقاید بریویک پی برد. در زیر به چند نمونه از عقاید وی اشاره میشود:
* از نظر من فرقی بین مسلمانان، نازیها و مارکسیستها وجود ندارد.
* جهانی شدن و مدرنیته باعث هجوم مسلمانان به اروپا شده است.
* آیا میتوانید یک کشوری را نام ببرید که در آنجا با وجود دین اسلام، کثرت فرهنگی موفقیت آمیز و صلح آمیز بوده باشد؟
* مسلمانها در پی نابودی فرهنگ مسیحی و اروپایی هستند.
اعتقادهای راستگرایانهی افراطی بریویک همراه با جانبداری سرسختانهی وی از اسراییل افزون بر تنفر و انزجار او از مسلمانان تنها نمونهای از ایدئولوژی راستهای افراطی در اروپا است که در قالب گروههایی چون «جامعه / لیگ دفاعی انگلیس»[۸] خود را نشان میدهد.
راستگرایان افراطی با طرفداری از اسراییل معتقدند که درگیری اسراییل- فلسطین «برخورد تمدنها» است که به واسطهی آن تمدن یهودی- مسیحی مورد هجمهی اسلام قرار گرفته است. در این دیدگاه اسراییل خط مقدم مقابله با اسلام است. نکتهی جالب توجه در همین ارتباط این است که حملهی تروریستی اشاره شده یک روز پس از آن صورت گرفت که مراسم همبستگی فلسطین در محل وقوع حادثه، برگزار شده بود.
بریویک معتقد است که کشورهای اروپایی و به خصوص نروژ توسط مارکسیستهایی اداره میشود که با مسلمانان هم دست شدهاند و به واسطهی شعار کثرت فرهنگی کمر همّت به نابودی اروپا بستهاند.[۹] وکیل مدافع وی هم اظهار داشته است که موکلش اعتقاد دارد که کارش هر چند «وحشتناک» اما «ضروری» بوده است.[۱۰]
ساعاتی پیش از حملات روز جمعه در نروژ، یادداشتی ۱۵۱۶ صفحهای در اینترنت منتشر شد که گفته میشود برویک متن آن را نوشته است. در این یادداشتها از «اسلامی شدن» اروپا صحبت به میان آمده که فرهنگ این جوامع را در معرض زوال و نابودی قرار داده است و در آن به محل اردوی تابستانی حزب کارگر برای نوجوانان هم اشارهی مستقیمی شده است.[۱۱[
در بخشی از یادداشت خود بریویک به شدت از سیاستهای حزب کارگر حاکم بر نروژ انتقاد کرده و مدعی شده است که این حزب نتوانسته کشور را از نفوذ مسلمانان حفظ کند. وی ۶۴ بار در اظهاراتی شبیه به «رابرت اسپنسر» آمریکایی - که مخالف اسلام و مسلمان میباشد- آورده است که مهاجران مسلمان خطر عظیمی را متوجه فرهنگ غربی کردهاند. اسپنسر در این خصوص معتقد است اسلام در نفس خود ناقص، گمراه کننده و در اغلب موارد درست بر عکس مواردی است که خدا از راه پیامبران عهد عتیق و حضرت مسیح بر بشریّت آشکار کرده است. وی بر این اعتقاد است که اسلام خطر بزرگی برای جهان است.(۱۲(
بنابراین وقتی کار به جایی میرسد که با سیاه نمایی منتخبین مردم و مسؤولین کشوری آشکارا و راحت برضد مسلمانان اظهاراتی را ایراد میکنند و حتی ادعا مینمایند که اسلام لایق
غرب نمیخواهد تلاش چندین سالهی خود را برای وانمود کردن اینکه «تروریسم مساوی با مسلمانان است» را از بین ببرد و اگرچه ابتدا برای این حادثه هم از واژهی ترور استفاده میشد اما با مشخص شدن ماهیّت تروریست واقعی، این مانورهای تبلیغاتی نیز فروکش کرد.
مورد حمایت قرار گرفتن در قانون اساسی نیست و مسلمانان نباید حقوقی همچون مردمان دیگر داشته باشند این اقدامها به راحتی اسلام هراسی را در این کشورها مشروعیّت میبخشد.(۱۳(
ارتباط این حادثه با اسلام هراسی
افزون بر این که حادثهی یاد شده ناشی از تبلیغات اسلام هراسانه و اعتقادهای ضد اسلامی بوده است از طرف دیگر مقامهای مسؤول نیز تلاش بیشائبهای را برای تشدید این احساسات نیز به خرج دادند. به محض وقوع حادثه؛ همان طور که قابل پیش بینی بود، بلافاصله اسلام و مسلمانان متهم ردیف اول شدند و مقامهای این کشور در اظهارنظرهایی شتاب آلود و نسنجیده این حادثهی تروریستی را به مسلمانان ارتباط دادند اما طولی نکشید که اوضاع دگرگون شد. فرد متهم به ترور دستگیر شد و مشخص گردید که این بار تروریست یک نروژی است که نه مسلمان است و نه خاورمیانهای چرا که غرب در افکار عمومی این چنین جا انداخته است که تروریست یعنی مسلمان و برخاسته از خاورمیانه، حتی روزنامهی «گاردین» هم از این موضوع انتقاد کرد.
به محض اینکه مشخص شد وی مسلمان نیست ادبیات مقامهای نروژی هم تغییر کرد. نخست وزیر این کشور اظهار داشت که نباید در تصمیمگیریها عجله به خرج داد.[۱۴] دیگر اصراری به استفاده از کلمهی «ترور» و «تروریسم» نبود و سعی میشد از واژگان مثبتتری نظیر «کشتار» استفاده شود. دلیل آن هم این است که غرب نمیخواهد تلاش چندین سالهی خود را برای وانمود کردن اینکه «تروریسم مساوی با مسلمانان است» را از بین ببرد. اگر برای این حادثه هم از واژهی ترور استفاده میشد این معادله برهم میخورد. غرب در تلاش برای جا انداختن این معادله آن قدر مصمم است که از حادثهی یاد شده به حادثهی ۱۱ سپتامبر نروژ هم یاد کرد. کشورهای غربی حادثهی ۱۱ سپتامبر را طوری در ذهن مردم جا انداختهاند که این ذهنیّت شکل بگیرد که تروریستها همان مسلمانها هستند اما با مشخص شدن ماهیّت تروریست واقعی، این مانورهای تبلیغاتی نیز فروکش کرد.
مسألهی قابل تأمل دیگر این است که ابتدا سعی شد حادثهی تروریستی یک حادثهی سازمان یافته از جانب مسلمانان تلقی شود و تبلیغات فراوانی هم شروع شد اما وقتی مشخص گردید تروریست یک نروژی است، تاکتیک رسانهها و مقامها نیز تغییر کرد. این بار اصرار داشتند که القا کنند این حادثه یک کار «انفرادی» بوده است و هیچ کار سازمانی و جریان یافته در پشت آن وجود ندارد. با وجود اینکه متهم خود اقرار به داشتن رابطه با چندین تشکیلات سازمان یافته در این خصوص نموده که هدفشان رهانیدن اروپا از اسلام و مسلمانان است اما مسؤولان این کشور باز هم مدعی هستند که حادثه اصلاً سازمان یافته و جریانی نبوده بلکه یک عمل فردی بوده است.
حال این سؤال مطرح میشود که چرا مقامهای نروژ سعی در القای فردی بودن حادثه دارند؟ در پاسخ باید گفت که با فردی جلوه دادن این حادثه، مقامهای این کشور میتوانند ادعا کنند که این حادثه در اثر اختلالات روانی، مصرف مواد مخدر، مشروبات الکلی، جنون آنی و .... بوده و بدین ترتیب وجود جریانهای متعصب قومی، نژادی و مذهبی که راه افراط و کشتار را در پیش گرفتهاند را منکر شده و خود نیز از زیر بار مسؤولیت این واقعه شانه خالی کنند.
همچنین محاکمهی وی پشت درهای بسته و به صورت غیرعلنی برگزار میشود علیرغم اینکه متهم خواستار محاکمهی علنی بود. مقامهای قضایی به بهانهی اینکه این امر میتواند موجب سوء استفادهی متهم برای تبلیغ ایدههای ایدئولوژیکاش شود از محاکمهی علنی وی خودداری کردند. اما آیا دلیل واقعی آن همین بود؟ اگر مسألهی تبلیغ عقاید و افکار اوست که در طی چند روز گذشته عقاید او توسط رسانههای سنتی و مدرن به خصوص در فضای اینترنت به تفضیل مورد حلاجی قرار گرفته و همگان از آن مطلع هستند. اما مسأله چیز دیگری است که موجب هراس مسؤولین دولتی نروژ است. این حادثه نشأت گرفته از بحرانهای عمیق اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این جامعه است که اگر محاکمه به صورت علنی برگزار شود این مشکلات نیز آشکار میگردد و افکار عمومی از این موارد آگاهی کسب میکنند. به قول «هربرت مارکوزه» این بحرانها نتیجهی مستقیم و غیرمستقیم سیستم سرمایهداری است که از درون این جوامع را تهدید میکند.[۱۵]
مقامهای نروژی شاید بتوانند با این تاکتیک این حادثه را به نحوی مدیریت کنند اما چون ریشههای ماجرا بسیار عمیق است و سعی هم نمیشود که مدیریت بحران شود بنابراین در آیندهای نه چندان دور شاهد حوادث زیادی از این دست خواهیم بود که در کشورهای دیگر هم بروز خواهد کرد و زنگ خطر را برای آنان هم به صدا در خواهد آورد.
اسلام در نروژ
جمعیّت نروژ در حدود ۴ میلیون و ۶۳۰ هزار نفر است. پایتخت نروژ، شهر اسلو دارای ۷۹۲ هزار نفر جمعیت میباشد. اسلام بزرگترین دین اقلیّت در نروژ محسوب میشود. مسلمانان نروژ بیش از ۲ درصد از جمعیّت این کشور را تشکیل میدهند و جمعیّت آنان به شدت در حال گسترش است. بیشترین اقلیّت مسلمانان را پاکستانیها، ترکها و اعراب تشکیل میدهند. مسلمانان نروژ به طور فعال در احزاب سیاسی به جز حزب راست افراطی، شرکت کرده و نمایندگانی نیز در مجلس شورای محلی دارند.[۱۶]
اسلام هراسی؛ نژادپرستی مدرن در اروپا
پس از فروپاشی پردهی آهنین و نابودی وحدت غرب در برابر دنیای شر یا همان کمونیست، نوعی دگرگونی ماهیّتی در اختلافهای بینالمللی پدیدار گشت. از یک سو با برتری سرمایهداری، فرآیند جهانیسازی که اوج یکه تازی لیبرال دموکراسی بود آشکار شد و از سوی دیگر، تمدن غربی برای حفظ انسجام درونی، به بیگانه و دشمن خارجی نیاز داشت که در این راستا اسلام، بدین منظور معرفی شد. «هانتینگتون»میگوید: «مادام که اسلام همچنان اسلام بماند و غرب نیز غرب بماند نزاع بنیادین میان این دو تمدن و روش زندگی، روابط آنها را در آینده نیز تعریف خواهد کرد؛ درست به همانگونه که در ۱۴ قرن گذشته صورت پذیرفته است.»
در نطقی دیگر «جان گالوین» فرماندهی نیروهای ناتو، به هنگام ترک بروکسل (مرکز اتحادیّهی ناتو) در سال ۱۹۹۲میلادی اعلام کرد: «ما جنگ سرد را از روسیهی کمونیست بردیم، حال میتوانیم پس از یک کجروی۷۰ ساله، به نبرد واقعی خود که قدمتی ۱۴۰۰ ساله دارد و همانا رویارویی با اسلام است بازگردیم.»از این رو دستگاههای نظریّهپردازی به کار افتاد و نظریّههایی چون نظریّهی «پایان تاریخ» فوکویاما مطرح شد. پایان
عضو کمیسیون حقوق بشر شورای اروپا میگوید که افزایش اسلام هراسی اروپا را با وضعیّت بحرانی روبهرو کرده است و فقدان شهامت میان سیاستمداران برای دفاع از ارزشها، عامل ناکامی اروپا در ریشه کن کردن اسلام هراسی است.
تاریخ بدین معنا بود که همه چیز به لیبرالیسم غربی ختم خواهد شد و بقیّهی روشها محکوم به شکست هستند.
روسها با شکست خود و چینیها با تجدید نظر در نظام اقتصادی خود بهترین ادله را در اختیار این نظریّه قرار دادند. حوادثی چون پیروزی نیروهای جهادی بر ارتش سرخ در افغانستان، پیروزی جبههی نجات اسلامی در الجزایر، پیروزی طالبان در افغانستان و معرفی چهرهای خشن از این گروه به نام اسلام در غرب، مطرح شدن مسألهی حجاب در مدارس غرب و به ویژه فرانسه، انتفاضهی فلسطین و در نهایت حادثهی۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱میلادی وقوع یک سلسله حوادث کوچکتر مانند بمبگذاری در متروی پاریس و دیگر شهرهای اروپایی، اسلام و مسلمانان در معرض گستاخانهترین اتهامها، تحقیرها و توطئهها قرار گرفتند.
در طول این دوران و به ویژه روزهای پس از حوادث ذکر شده صدها عمل جنایتکارانه برضد مسلمانان، مساجد و اماکن متعلق به مسلمانان صورت گرفت. شدت این اقدامها در مواردی حتی به کشته شدن مسلمانان این جوامع منجرگردید.[۱۷]
«توماس همربرگ» عضو کمیسیون حقوق بشر شورای اروپا با تأکید بر اینکه برخی سیاستمداران اروپایی درک روشنی از اصول حقوق بشر ندارند اظهار داشت که افزایش بیگانه هراسی و اسلام هراسی اروپا را با وضعیّت بحرانی روبهرو کرده است. وی در این باره معتقد است که فقدان شهامت میان سیاستمداران برای دفاع از ارزشها و اصولی که در اروپا مورد توافق قرار گرفته عامل ناکامی اروپا در ریشه کن کردن اسلام هراسی و بیگانه هراسی بوده است. در این دوره زمانی که من در این جایگاه حضور داشتهام مشاهده کردهام که اروپا دچار وضعیت بحرانی شده و ما نمیتوانیم از این وضعیّت خلاص شویم.[۱۸]
«محمد عبدالباری» رییس سابق «شورای مسلمانان بریتانیا» در این خصوص اظهار داشته که اسلام هراسی به یک موضوع جدی جهانی تبدیل شده است و متأسفانه ما تاکنون نتیجهی بسیار اندکی از گفتوگو با سیاستمدارنمان برای مقابله با اسلام هراسی گرفتهایم. دکتر «رابرت لمبرت» از مؤسسهی اروپایی تحقیقات مسلمانان و استاد دانشگاه «اگزتر» انگلیس نیز میگوید: «مصاحبههای متعددی که ما در مؤسسهی اروپایی تحقیقات مسلمانان انجام دادهایم نشان میدهد زنان مسلمان در جامعهی انگلیس به خاطر حجابشان هدف آزار، اذیّت و خشونت قرار میگیرند.»
وی افزود: «همچنین خشونت برضد مردانی که ظاهری اسلامی دارند، امری معمول است. از جمله خشونتهای ضد اسلامی میتوان حمله به مساجد و آتش زدن عمدی آنها را نام برد.»
«عبدالکریم وکیل» از اساتید دانشگاه «کینگز کالج» لندن نیز بر آن است که اسلام هراسی اکنون هم در بین مردم عادی و هم در سطح سیاستمداران رایج شده است. اسلام هراسی یک پدیدهی جهانی است و در هر گوشه از دنیا به شکل ویژهای ظاهر میشود. «لورا مک دونالد» از دانشگاه بیرمنگهام نیز میگوید: «ماجرای جنگ برضد تروریسم همهی تبعیضها برضد مسلمانان را به امری عادی تبدیل کرده و باعث تغییر رفتارهای روزمره مردم در قبال مسلمانان شده است.»
به گفتهی«جان ریس» اسلام هراسی با این هدف به وجود آمده است تا بهانهای باشد برای حمله به کشورهای اسلامی و مشروعیّت بخشیدن به جنگهای استعماری ... بحث مقابله با اسلام هراسی امروز با بحث مخالفت با جنگ یکی شده است و به همین دلیل و برای مبارزه با اسلام هراسی باید در مقابل جنگ به اصطلاح برضد تروریسم و حمله به کشورهای اسلامی ایستادگی کرد.
عوامل دیگر رشد اسلام هراسی در اروپا
در مقطع کنونی افزون بر عوامل جمعیّتی و تاریخی چند عامل دیگر به رشد اسلامهراسی در اروپا کمک کرده است.
۱) به شهروندان اروپایی چنین القا میکنند که مسلمانان افرادی منزوی، جداییطلب و گوشه گیرند. آنها مایل به حل شدن در جامعه نیستند و از معاشرت و تبادل فرهنگی و معیشتی با غیرمسلمانان دوری میکنند؛
۲) شهروندان اروپایی و غربی فکر میکنند که دین اسلام یک دین تکصدایی، راکد و بیاعتنا به تغییر و تحول است و از آن رو جایی در جامعهی مدرن ندارد؛
۳) اروپاییها مسلمانان را بزرگترین منتقدان خود میدانند؛
۴) تلاش طولانی اروپا و غرب برای تحقیر مسلمانان و معرفی اسلام به عنوان دینی غیرمنطقی و بدوی به دنیای غرب به ویژه نسلهای جدید؛
۵)تصور غرب مبنی بر اینکه اسلام در پی حکومت کردن بر آنان است؛
۶) به باور بسیاری از اروپاییان و غربیها هر قدر هم که اسلام و دموکراسی در تئوری با یکدیگر موافق و همگام باشند در عمل با یکدیگر ناسازگاری دارند؛
۷) معرفی کردن اسلام به عنوان دینی ضد زن و غیرمسلمانان؛
۸) رشد و تقویت گرایشهای راست افراطی و احزاب افراطی در اروپا (به ویژه در کشورهای اتریش، ایتالیا، هلند، فرانسه و آلمان)؛
۹) شرایط نظام بینالملل پس از ۱۱ سپتامبر و عملکرد رسانههای غربی در پیوند دادن اسلام با خشونت؛
۱۰) طرح بیداری اسلامی و احیای هویّت مسلمانان به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان منبعی الهام بخش؛
۱۱) گسترش تحجر و خشونت به نام اسلام.[۱۹]*
پینوشتها:
[۱] ـ http://rabble.ca/blogs/bloggers/jesse/۲۰۱۱/۰۷/bombs-afghanistan-have-landed-norway
[۲]ـ http://mondoweiss.net/۲۰۱۱/۰۷/the-norway-massacre-and-the-nexus-of-islamophobia-and-right-wing-zionism.html
[۳] ـ Andres Behring Breivik
[۴] ـ STEVEN ERLANGER and SCOTT SHANE, “Oslo Suspect Wrote of Fear of Islam and Plan for War”, New York Times, July ۲۴, ۲۰۱۱
[۵] ـ Pamela Geller
[۶] ـRobert Spencer
[۷] ـ Daniel Pipes
[۸] ـ English Defense League (EDL)
[۹] ـ Alex Kane, “The Norway Massacre and the nexus of Islamophobia and Right-wing Zionism“ , July ۲۳, ۲۰۱۱ at: "Mondoweiss"
[۱۰] ـ Bjoern Amlando,”Suspect in Norway terrorism wanted European crusade against Muslims” , The Associated Press Jul ۲۴, ۲۰۱۱
[۱۱] ـ BRUCE BAWER “Inside the Mind of the Oslo Murderer”,July ۲۴,Wall street journal.
[۱۲]- Sheila Musaji, “Islamophobia does have consequences”, at: http://www.theamericanmuslim.org/tam.php/features/articles/encouraging_hatred/۰۰۱۸۶۷۹
[۱۳] ـ Ibid
[۱۴]-http://www.veteranstoday.com/۲۰۱۱/۰۷/۲۳/norway-bombing-islamophobia-strikes-again/?utm_source=rss&utm_medium=rss&utm_campaign=norway-bombing-islamophobia-strikes-again
[۱۵] ـ احمد نقیب زاده، «خودزنی نروژی»، روزنامهی شرق ، یک شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۰
[۱۶] http://fa.azadnegar.com/article/%D۸%A۲%DB%۸C%D۸%A۷-۱۱%D۸%B۳%D۹%BE%D۸%AA%D۸%A۷%D۹%۸۵%D۸%A۸%D۸%B۱-%D۹%۸۶%D۸%B۱%D۹%۸۸%DA%۹۸-%D۹%۸۷%D۹%۸۵-%D۸%A۸%D۹%۸۸%D۹%۸۲%D۹%۸۸%D۸%B۹-%D۹%BE%DB%۸C%D۹%۸۸%D۸%B۳%D۸%AA%D۸%۹F
[۱۷] ـ http://www.vista.ir/?view=article&id=۳۷۱۱۳۵
[۱۸] ـ خبرگزاری مهر، ۲/۵/۱۳۹۰
[۱۹] ـ http://www.vista.ir/?view=article&id=۳۷۱۱۳۵
(*) سعید جلالی؛ کارشناس مسایل بینالملل