به گزارش «آرماگدون» ، نشريه «جينز ديفنس» در سال ۱۹۸۴ گزارش کرد که توليد بمب اتمي در ايران «به آخرين مرحله خود رسيده است.» آلن کرنستون، يکي از سناتورهاي امريکاييِ تحت حمايت صهيونيست، تخمين زده است که ايران تا سال ۱۹۹۱ به سلاح اتمي دست مييابد.
بنيامين نتانياهو در سال ۱۹۹۲ اعلام کرد که ايران سه تا پنج سال با دستيابي به بمب هستهاي فاصله دارد و عاجزانه از امريکا درخواست کرد که مداخله کند. شيمون پرز در همان سال گفت که ايران تا سال ۱۹۹۹ کلاهکهاي هستهاي در اختيار خواهد داشت. پرز مدعي شد که ايران خطري بسيار بزرگ است، «چرا که در حالي به دنبال گزينه هستهاي است که يک موضع خطرناک افراطگرايي مذهبي و نظامي دارد.»
نيويورک تايمز در سال ۱۹۹۵ به نقل از مقامات ناشناس امريکا و اسرائيل نوشت: «ايران از آنچه پيش از اين گمان ميشد به تسليحات اتمي نزديکتر است.»
دونالد رامسفلد در سال ۱۹۹۸ اعلام کرد که ايران تا پنج سال ديگر ميتواند يک موشک بالستيک قارهپيما که قادر است امريکا را هدف بگيرد، بسازد.
کالين پاول در سال ۲۰۰۳ در مصاحبه با شبکه سي ان ان گفت که «پيشرفت ايران در برنامه ساخت تسليحات اتمي از آنچه پيش از اين عنوان شده بسيار فراتر بوده است.»
در سال ۲۰۰۴ شماري از روزنامهها گزارش کردند که ايران با تسليحات اتمي «چند ماه فاصله دارد.»
در سال ۲۰۰۶، اوضاع تغييري نداشت. سي ان ان به نقل از ايهود اولمرت، نخستوزير پيشين اسرائيل نوشت: « ايران با ساخت سلاح هستهاي "چند ماه" فاصله دارد.»
در سال ۲۰۰۷، جان مک کين که همه ميدانند سرسپردهي تمام و کمال اسرائيل است گفت که ايران با سلاحهاي اتمي ۲ سال فاصله دارد.
در سال ۲۰۰۸، شبتاي شافيت، رئيس پيشين موساد اعلام کرد که اسرائيل تنها يک سال ديگر با توقف ساخت قريبالوقوع بمب اتم از سوي ايرانيها فاصله دارد. شافيت اظهار داشت که تهران به محض دستيابي به سلاح اتمي از آن استفاده خواهد کرد.
در سال ۲۰۰۹، نشريه «تايمز آو لاندن» به نقل از يک منبع اطلاعاتي ناشناس نوشت: «ايران براي راهاندازي تسليحات اتمي تنها يک سال زمان ميخواهد و منتظر دستور رهبر معظم است.»
در سال ۲۰۱۱، ايهود باراک، وزير جنگ اسرائيل مدعي شد که ايران کمتر از يک سال ديگر سلاح اتمي توليد خواهد کرد.
در سال ۲۰۱۲، لئون پانتا گفت که ايران تنها تا يک سال ديگر سلاح اتمي در اختيار خواهد داشت.
امروز، در حالي که به پايان سال ۲۰۱۳ نزديک ميشويم، بنيامين نتانياهو همان چيزها را ميگويد.
جامعه اطلاعاتي امريکا ميداند که وي دروغ ميگويد. برآورد اطلاعات ملي امريکا (NIE) در سال ۲۰۰۷ از سوي شانزده نهاد اطلاعاتي اين کشور «با اطمينان بالا» نشان داده است که ايران روي تسليحات هستهاي کار نميکند. در حقيقت حضرت آيتالله خامنهاي، رهبر معظم جمهوري اسلامي ايران اعلام کردهاند که تسليحات اتمي از سوي اسلام نهي شده است.
چرا سايرين به حرف نتانياهو گوش ميدهند؟
پاسخ تنها يک کلمه است: اسلامهراسي.
به نمونهاي از ياوهگوييهاي نتانياهو گوش دهيد: «شما که نميخواهيد يک فرقهي مذهبي که معتقد به آخرالزمان و پايان جهان است بمب اتم در اختيار داشته باشد. هنگامي که يک معتقد ساده لوح قدرت و سلاحهاي کشتار جمعي در اختيار داشته باشد، آنگاه است که جهان بايد نگران باشد و اين همان چيزي است که اکنون در ايران در حال وقوع است.»
در واقع، کسي که به اسلام باور داشته باشد ميداند که زندگي انسانها مقدس است، و اينکه کشتن يک تن همانند کشتار بشريت است و اينکه قاعده جنگ عادلانه (جهاد اصغر) آن است که جنگجويان نبايد به غيرنظاميان بيگناه صدمه بزنند و يا به اموال و داراييهايشان آسيب وارد کنند. به همين خاطر است که آيتالله خامنهاي تسليحات اتمي را ممنوع کرده است. به همين خاطر است که ايران نخواست همانند صدام حسين، ديکتاتور سابق عراق خونخواهي کند، زماني که اين کشور عربي در جنگ هشت ساله ايران و عراق با سلاحهاي شيميايي که غرب در اختيارش گذاشته بود به شهروندان بيگناه ايراني حمله کرد و جان آنها را گرفت.
مفهوم غربي جوانمردي- دلاوران جنگجويي که براي حمايت از زنان و کودکان سوگند ياد کردند و به والاترين ارزشهاي اخلاقي، چه در صلح و چه در جنگ پايبند بودند- از اسپانياي اسلامي نشات گرفت، جايي که دلاوران مسلمان مفهوم فتوت (شجاعت اسلامي) را توسعه دادند. در طول جنگهاي صليبي، مسيحياني که به فلسطين هجوم بردند، بارها تکرار کردند که جنگجويان اسلام به اصولي جوانمردانه از اخلاق پايبند هستند. صلاحالدين يوسف ابن ايوب، فرمانده مسلماني که صليبيون را مغلوب کرد، به سبب جوانمردي و مهربانياش به وفور از سوي دشمنان مسيحياش مورد ستايش قرار ميگرفت.
متاسفانه، اين امر درباره خود صليبيون که در اکثر موارد تمامي غيرنظاميان را سلاخي کردند صحت نداشت.
ناگفته پيداست که تمامي جنگجويان مسلمان به جوانمردي صلاحالدين نبودهاند؛ و البته تمامي مبارزان مسيحي نيز به شيطانصفتي افرادي که در سال ۱۰۹۹ اورشليم را غارت کردند، نيستند. تاريخ جنگ سرشار
در جهانِ سکولارِ تحت سیطرهی غربِ امروز، اصول «جنگ عادلانه» جای خود را به «جنگ محض» داده است."
از خشونت و حرص و آز است و گاهي اوقات به واسطه اخلاق مربوط به آنچه که «تئوري جنگ عادلانه» نام دارد، چه در انسانگرايي اسلامي، مسيحي و يا سکولار مهار شده است.
اما به نظر ميرسد که در جهانِ سکولارِ تحت سيطرهي غربِ امروز، اصول «جنگ عادلانه» جاي خود را به «جنگ محض» داده است. عدم وجود پايبندي مذهبي در فرهنگ غرب اين ذهنيت را در آنان پديد آورده است که زندگي فقط داشتن رابطه جنسي، پرداختن به ماهيت جسماني و قتل عام ديگران است. از قتل عام شهروندان جنوبي از سوي ژنرال شرمن در جنگ داخلي امريکا گرفته تا، قتل عام ميليونها تيرهپوست از سوي امپرياليستها و استعمارگران اروپا-امريکايي، تاراجِ اسلاوها، يهوديان و جيپسيها از سوي هيتلر، بمباران شهرهاي آلمان و بمباران هستهاي هيروشيما و ناکازاکي، پخش گاز سمي فسفر سفيد از سوي اسرائيل روي زندانيان اردوگاه کار اجباري غزه؛ به نظر ميرسد که سران غربي به هيچ وجه از روبه رويي با قضاوت نهايي اعمالشان ترسي ندارند.
بر اساس کتاب جديد نوام چامسکي و آندره ولچک با نام «ترور غربي»، امريکا و همپيمانان آن در مداخلهي ارتش و سازمان سيا در جنگ جهاني دوم، بين ۵۵ تا ۶۰ ميليون غيرنظامي بيگناه را کشتهاند. اگر ما قتل عامهاي دو جنگ جهاني و جنگهاي امپرياليستي- استعماري پيش از جنگ جهاني دوم را به اين رقم بيافزاييم، شمار کلي افرادي که در عملياتهاي تروريستي غرب جان سپردهاند از آغاز قرن بيستم به ۲۰۰ ميليون تن ميرسد.
در مقايسه با آن، شمار افرادي که از سوي «تروريستهاي اسلامي» (که البته اسلامي بودنشان نيز جاي شک و شبهه دارد) کشته شدهاند بسيار ناچيز است. به گفته اف بي آي در امريکا، مسلمانان تندرو (البته اف بي آي آنان را چنين مينامد و به طور حتم آنها مسلمان نيستند) تنها ۶ درصد از حملات تروريستي داخلي را مرتکب ميشوند، اين رقم از جنايات تروريستي مرتکب شده از سوي يهوديان تندرو نيز کمتر است. با وجود اين، رسانههاي جمعي غرب و فرهنگ عامه، اسلام را به عنوان «يک فرقهي مذهبيِ آخرالزماني سادهلوحانه» که نامش هم معني با تروريسم است معرفي ميکنند.
نتانياهو در طول دو سال حضورِ آخر خود در سازمان ملل اين سخنِ مضحک و احمقانه که «اسلام برابر با تروريسم است» را بارها در سخنان خود بيان کرده است. حتي راديوي ملي و بينالمللي دولت امريکا که در حالت عادي حامي اسرائيل است نيز اين تعصب مضحک نتانياهو را زير سوال برده و گفته است:
«در ابتدا، موضوع بمبهاي کارتوني در ميان بود. اکنون موضوع بر سر رالف ولف و سم شيپداگ (يک انيميشن معروف) است. آيا نتانياهو براي گفتههايش از کارتونهاي برادران وارنر ايده گرفته است؟
راديوي ملي امريکا به آخرين سخن مضحکِ نتانياهو اشاره داشته است: «احمدينژاد گرگي در لباس گرگ و روحاني گرگي در لباس ميش است.»
آنچه که مارکو ورمن، نويسنده راديو ملي امريکا فراموش کرد به آن اشاره کند، آن است که وي از ايدههاي برادران وارنر الهام نميگيرد، شرکت ديزني الهام بخش اوست.
آنکه در اصل «گرگي در لباس ميش» است رالف ولف نيست. اين همان گرگِ بزرگِ بد طينت در کارتون «سه خوکِ فسقلي» والت ديزني است. و گرگِ در لباسِ ميشِ اصلي نيز نه يک کليشه ضد اسلامي، بلکه يک کليشه ضد يهودي بود.
در «سه خوک فسقلي» ديزني، گرگِ بد طينت داستان در لباس يک دستفروش يهودي ظاهر ميشود که يک بيني تقلبي يهودي دارد و با لهجهي «ييديش» سخن ميگويد. تلاش وي براي نابودي خانهي قهرمانان داستان برابر است با تهديد گستاخي يهوديان در هنگام فروش و يا بيرحميشان در تجارت؛ يک باورِ کليشهاي ضد يهودي که در دهه ۱۹۳۰ ميلادي در امريکا رواج داشته است. و پوشش وي در لباس ميش نيز اشاره دارد به اين باور که يهوديان خود را در پشت نامهاي تجاري غيريهودي پنهان ميکنند تا اينگونه به تمامي بخشهاي اقتصاد ملي نفوذ کنند و ناگهان کنترل همه بخشهاي آن را در دست بگيرند.
امروز، اين تعصب ضد يهودي ديگر پذيرفتني نيست. آن «دستفروش يهودي» از نسخههاي حاضر «سه خوک فسقلي» حذف شده است. با وجود اين، اسلامهراسي هنوز پذيرفتني است.
همانگونه که شايد آگاه باشيد، مايکل ايزنر، يکي از شخصيتهاي با نفوذ رژيم صهيونيستي رياست شرکت ديزني را بر عهده گرفت و آن شخصيتِ چاق و کچل و بامزه و خوب کارتون علاءالدين (۱۹۹۲) نمادي از شيخهاي عياشِ شبهجزيره عرب، يکي از همپيمانان صهيو-امريکاييها است.
نسخههاي واقعي آن حاکمانِ تن پرورِ فاسدِ حاشيه خليج فارس، همانهايي است که براي اعزام «تروريستهاي اسلامي» به سوريه با نتانياهو همکاري ميکنند. اين تروريستهاي به اصطلاح «اسلامگرا» که غيرنظاميان را قرباني ميکنند و اعضا و جوارحشان را به نيش ميکشند.
چنين اقداماتي با اسلام ارتباطي ندارد. اين اعمال ثمرهي طرحهاي بلند مدت دشمنان اسلام، از جمله نتانياهو و برنارد لوئيس براي مبارزه با بيداري اسلامي است. آنان قصد دارند وهم وجود «تروريسم اسلامي» به عنوان دشمن انساني غرب را در بين مردم گسترش دهند.
اين اسلامهراسي ِ مضحکي که ساخته دست صهيونيستهاست همان عاملي است که اذهان عمومي غرب را براي تن دادن به جنگ و «مداخله» در ديگر کشورهاي جهان، از جمله طرح نتانياهو براي حمله به ايران، راضي ميکند. گفتني است که چنين اقدامي به جنگ جهاني سوم خواهد انجاميد.
امروز، اسلامهراسي بزرگترين خطري است که صلح جهاني را تهديد ميکند.