به گزارش «آرماگدون» ، گر امروز میبینیم که در عراق صحنه به گونهای پیش میرود که اینگونه تصور شود که کردها نیز به عنوان یکی از محورهای اصلی مبارزه با دولت نوری المالکی محسوب میشوند، نشأت گرفته از همین رویکرد کردها است و امکان دارد که در آیندهی نزدیک و با چرخش بالانس قدرت به سمت جریانات حامی دولت عراق، کردها نیز تغییر رویه دهند.
با مروری بر رخدادها و موضعگیریهای اقلیم کردستان عراق در چند دهه اخیر، میتوان ۴ مرحلهی رفتاری متفاوت را برای حزب دمکرات کردستان عراق ترسیم کرد:
مرحله اول: مبارزات ملامصطفی بارزانی و شکستهای پیدرپی او و تبدیل شدن به ابزار دستی در اختیار دول منطقهای و فرامنطقهای.
مرحله دوم: جنگ اول خلیج فارس و اعلام منطقهی پرواز ممنوع در مدار ۳۶ درجه و آغاز جنگهای برادرکشی در این مناطق میان کردها.
مرحله سوم: حملهی آمریکا به عراق و قدرت گرفتن اقلیم کردستان عراق.
مرحله چهارم: دوران پس از آغاز بحران عراق و نقشآفرینی کردها در این تحولات.
هریک از موراد مطرح شده و نیز تطبیق شرایط زمانی با رفتار اتخاذی از سوی بارزانی و حزب دمکرات کردستان عراق، نشان از یک بلوغ سیاسی، فکری و رشد جهشی از سوی این حزب در منطقه دارد. شاید در ابتدا و در برخی از برهههای زمانی، احزاب کرد عراق تنها به عنوان ابزاری در اختیار کشورهای منطقهای و فرامنطقهای محسوب می شدند و در این راستا نیز همیشه مورد معاملهی همین کشورها و قدرتها قرار گرفتهاند، اما در حال حاضر باید کردها را به عنوان بازیگرانی تصور کرد که دیگر قواعد بازی را فرا گرفتهاند و میدانند که سمتوسوی رفتارهای سیاسیشان را به کدام سمت نگاه دارند تا بتوانند به منافع حداکثری خود دست یابند.
تشکیل یک حکومت مستقل کردی از زمان پایان جنگ جهانی اول تاکنون، همواره از بزرگترین آمال فعالان و بزرگان سیاسی کرد بوده است، آرزویی که شاید یک دهه پیش به عنوان خواستهای غیر قابل حصول به آن نگریسته می شد اما هم اکنون میبینیم که کردها توانستهاند قدم به قدم به آن نزدیک شوند. میتوان اینگونه تحلیل کرد که در طول ۴ دههی اخیر و در جریان تحولات منطقه ای، فارغ از اینکه اصلاً ماهیت این تحولات چیست، جریانات کردی پیروز میدان بوده اند. برای روشنتر شدن این موضوع، نگاهی کوتاه به این رخدادها خالی از لطف نیست:
* جنگ اول خلیج فارس : قطعنامه ۶۸۸ و اعلام منطقه پرواز ممنوع مدار ۳۶ درجه و ایجاد اقلیم کردی در عراق
* حمله آمریکا به عراق : قدرت گرفتن اقلیم کردستان و تبدیل شدن به یک منطقه خودمختار قوی در عراق
* تحولات سوریه : اعلام مناطق خود مدیریتی در کردستان سوریه
* تحولات عراق: تصرف مناطق مورد مناقشه کردها و دولت عراق ، قوت گرفتن زمینه های اعلام استقلال کامل کردها
همانطور که ملاحظه کردید، تفاوتی نمیکند که دو سر درگیریها، آمریکا و عراق باشند یا بشار و معارضین سوریه، در هر صورت این کردها هستند که در پایان بازی بیشترین منفعت را کسب کردهاند! باید دید دلیل این موفقیت کردها در چیست؟ اگر برای این پرسش پاسخی پیدا کنیم، در گام بعد خواهیم توانست رویکرد اتخاذی بارزانی را نسبت به تحولات عراق مورد تجزیه وتحلیل جدیتری قرار دهیم.
لازم است پیش از یافتن پاسخ این سوال، چند نکتهی مهم پیرامون کردها را در نظر بگیریم:
۱. کردهای عراق و ناسیونالیست کردی
جمعیت غالب کردهای منطقه سنی مذهب بوده اما کمترین تعصبی را بر روی مسائل مذهبی ندارند و بیشترین تمرکز خود را بر روی بحث «کردیّت» خویش قرار میدهند. ناسیونالیست کردی یا همان ملیگرایی کُرد، برای کردها به عنوان پرچمی از هویت تاریخی و آیندهی آنها محسوب میشود. بحث مذهب، به عنوان اولویتی دسته چندمی در راهبردهای حتی بلندمدت کردهای عراق مطرح است و دقیقاً بر اساس همین برتری قومیت بر مذهب است که برای مثال در عراق جریانات را به سه دسته شیعه، سنی و کرد تقسیم میکنند. در اصل باید کردها را نیز به دلیل سنی مذهب بودن، در دستهی گروههای اهل سنت عراق قرار داد، اما به دلیل بالا بودن پتانسیل قومیت، آنها را به عنوان دسته ای سوم و فارغ از شیعه و سنی در نظر میگیرند.
نکته قابل توجه دیگر، اقبال جریانات کردی به حکومتهای شیعی است. در طول تاریخ این موضوع مهم به راحتی نمایان شده است که کردها با حکومتهای شیعی- در قیاس با کانونهای قدرت سنی- راحتتر کنار میآیند.
۲. کردهای عراق و منفعتگرایی
اصل مهم و جداییناپذیر در میان کردهای عراق- از ملا مصطفی بارزانی تا جلال طالبانی و مسعود بارزانی- منفعتطلبی آنها در تمامی حوزهها میباشد، خواه این حوزهها شخصی باشد و خواه جنبهی سیاسی داشته باشد. برای سیاستمداران کرد عراقی، منفعت جریانات کردی همسو با آنها از همه چیز مهمتر است. اگر عراق با خاک یکسان شود، چندین هزار کرد سوری به خاک و خون کشیده شوند و... برای آنان فرقی نمیکند؛ آنچه که برایشان مهم است، تأمین منافع اقلیم کردستان عراق و شخص مسعود بارزانی است. این موضوع بعضاً از مبحث ناسیونالیست کردی نیز برتری مییابد. بررسی روند تحولات کردستان سوریه و اختلافات کردهای بارزانی و اوجالانی در این مناطق، درگیریهای میان حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان عراق (به رهبری جلال طالبانی) در محدوده سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۸ و نیز دهها مورد دیگر، همه و همه نشان از جایگاه بالای مبحث منفعتگرایی در میان سران سیاسی- اجتماعی کردهای عراق دارد.
۳. مناطق کردنشین عراق و برتری ژئوپولیتیکی
عمده برتری مناقط کردی عراق، موقعیت فوقالعادهی آن است. این مناطق کوهستانی به عنوان جفرافیای میانی عراق، ترکیه، ایران و سوریه محسوب میشود. این شرایط جغرافیایی در طول تاریخ، باعث ایجاد تفاوت نظر در میان قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای نسبت به این مناطق شده است. در واقع کشور مسلط بر اقلیم کردستان عراق میتواند به عنوان دست برتر مناسبات منطقهای عمل کند و از همین روست که آمریکا، انگلیس و فرانسه چنین اهمیت بالایی برای این مناطق قائل هستند و تمام سعی خود را بر این گذاشتهاند که حوزهی نفوذ خود را در میان آنان- حتی با امتیازدهی به سران کرد- بالا ببرند. از سوی دیگر این مناطق، سرشار از منابع نفتی بوده و توانایی تأمین بخش عظیمی از انرژی مورد نیاز ترکیه و اروپا را داراست. ترکیه که توانایی تولید تنها ۳۰ درصد از مایحتاج سوختی خود را در داخل کشورش دارد، از دیرباز چشم به منابع نفتی شمال عراق دوخته است به نحوی که هم اکنون ۶۰ کمپانی نفتی ترک در اقلیم کردستان عراق فعال میباشند. از سوی دیگر مسیر شمال عراق- سوریه- مدیترانه، توانایی جایگزینی با مسیر ترکیه- مدیترانه را برای انتقال خطوط نفت و گاز به کشورهای منطقه دارد. این موارد همگی دلالت بر اهمیت جایگاه اقلیم کردستان عراق دارد که زمینه را برای استفاده و یا سوء استفادهی سران این منطقه از امتیازگیری از جریانات و کشورهای مختلف و حتی از دولت مرکزی عراق فراهم کرده است.
۴. کردهای عراق و جریان سوم بودن
به نظر میرسد درس بزرگی که تاریخ به کردهای منطقه- علیالخصوص کردهای عراق- داده است، «بیطرفی در منازعات و پیگری مطالبات قومی فارغ از درگیری طرفها» باشد. این درس بزرگ هم اکنون در جریانات مختلف کردی به صورت تاکتیکی اساسی مد نظر قرار گرفته است و حتی در برخی گروهها مانند کردهای ترکیه و حامیات اوجالان، اصلی به همین نام نیز پایهریزی شده است که کردهای حامی پ.ک.ک مکلف به پیروی از آن هستند و آن اصل «جریان سوم» می باشد. کردها به این نتیجه رسیدهاند که در تحولات منطقهای- چه در حوزهی سخت و چه در حوزهی نرم- باید با اتخاذ رویکرد بیطرفانه، فقط به دنبال حفظ و گسترش منافع خود در بستر شرایط پیش آمده باشند. این موضوع شاهکلید تحلیل سیاستهای اتخاذی سران جریانات کردی است.
***
حال اگر چهار تکهی مطرح شده در بالا را در پازل تحولات کردی منطقه قرار دهیم، پاسخ سوال مطرح شده در بالا و نیز تحلیل وقایع و برخی موضعگیریهای بارزانی برایمان راحتتر مشخص می شود. کردهای عراق بر اساس نگرش ناسیونالیستی خود به بحث قوم کرد، در طول تاریخ همواره به دنبال رسیدن به استقلال بوده اند و بر همین پایه و با استفاده از شرایط خاص جغرافیایی، با اتخاد سیاستهای بیطرفانه در تحولات، به دنبال منافع حداکثری خود هستند. اگر امروز میبینیم که در عراق صحنه به گونهای پیش میرود که اینگونه تصور شود که کردها نیز به عنوان یکی از محورهای اصلی مبارزه با دولت نوری المالکی محسوب میشوند، نشأت گرفته از همین رویکرد کردها است و امکان دارد که در آیندهی نزدیک و با چرخش بالانس قدرت به سمت جریانات حامی دولت عراق، کردها نیز تغییر رویه دهند. اما نباید این موضوع را فراموش کرد که کردهای عراق مارخوردههایی هستند که افعی شدهاند و از هر شرایطی استفاده خواهند کرد که به منافع خود برسند. پس باید در تحلیل رفتاری آنها نکات مطرح شده در بالا را به خوبی مد نظر قرار داد.
امیر عباسی