تروریسم سازمان یافته علیه جهان اسلام
ملتهای مسلمان در سالهای اخیر از تبعیضها و بی عدالتیها علیه مسلمانان در کشورهای غربی به صراحت بیزاری میجویند و باعث شدهاند که غربیها عصبی شوند و از اینکه عملکردهای دوگانه آنان بر ملا شده ناراحت باشند.
يکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۳۸
کد مطلب: 1787
به گزارش «آرماگدون» ، در روزهای اخیر در ادامه اقدامهای تروریستی گذشته علیه ملتهای مسلمان مختلف سراسر جهان، چند رویداد برجسته دیگر بروز یافته است، یکی انفجار بمب بزرگی در جنوب لبنان که خسارتهای جانی و مالی زیادی در پی داشت و دیگری انقجارهای تروریستی گسترده در عراق و افغانستان و سوریه. به موازات این اقدامهای تروریستی در چند کشور مسلمان، در مصر نیز شاهد بودیم که نظامیان حاکم این کشور با حمایت دولتهایی مثل عربستان و دستگاههای نظامی و امنیتی آمریکا و حمایتهای پنهان رژیم صهیونیستی بدترین سرکوبها را علیه مردم بیگناه مصر با عنوان مبارزه با تروریسم انجام دادند که مجموعه این رویدادها از طراحی گسترده علیه جهان اسلام حکایت میکند.
پرسشی که به ذهن متبادر میشود این است که آیا از حیث حقوقی، تروریسم و مبارزه با آن از چنین ابهامهای برجستهای برخوردار است که افراد یا دولتها میتوانند هر کاری بکنند و آن را اقدام درست یا مبارزه با تروریسم جلوه دهند؟ آیا جامعه بینالمللی از حیث حقوقی گرفتار فقدان صراحت قواعد حقوقی مربوط به مبارزه با تروریسم است یا مشکل کار به ابعاد سیاسی و امنیتی و حتی اجتماعی و فرهنگی برمیگردد که باعث شده است قواعد حقوقی به کنار نهاده شود و شاهد این همه اقدامهای جنایتکارانه تروریستی باشیم؟ پرسش بعدی این است که چرا این همه اقدامهای تروریستی در جهان اسلام به وقوع میپیوندد و قربانیان آن مردم بیگناه مسلمان هستند؟
روشن است که قواعد حقوقی نسبتا کافی در شناسایی و مبارزه با تروریسم هماکنون در سطح جهانی وجود دارند اما متأسفانه برخی دولتهای شناختهشده جهانی مایل نیستند که جهان از آرامش برخوردار شود و ترجیح میدهند که همواره یکسری افراد گروههای تروریست در اختیار داشته باشند تا هر جا اهداف سیاسی آنان ایجاب کرد از این مزدوران استفاده کنند. همچنین این دولتها ترجیح میدهند که به جای همراهی برای خشکاندن ریشههای تروریسم، نام گروههای آزادیبخشی را که مانع اهداف سیاسی آنان هستند لکه دار کنند و با عناوینی مثل درج نام آنان در لیست تروریسم مانع حرکت موثر آنان شوند چنانچه در همین چارچوب شاهد بودیم که مثلا اروپاییها پیرو فشارهای دولت آمریکا، حزبالله لبنان را در لیست خودساخته گروههای تروریستی قرار دادند ولی از سوی دیگر به تروریستهای شناخته شده وابسته به رجوی اجازه دادند که در پاریس تجمع و نقش مزاحمتی برای نظام جمهوری اسلامی را ایفا کنند یا این که تروریستها و دوستانشان در القاعده و طالبان را به سوریه فرستادند تا علیه مردم سوریه تخریب و آدمکشی کنند.
در تمامی این اقدامهای غیر انسانی، دولتهای بازیگر اصلی به چند اصل پایبندی دارند اول اینکه نتیجه هر اقدام تروریستی هدایت شده در هر نقطه جهان بخصوص علیه ملتهای مسلمان، حمایت از صهیونیستها باشد. دوم اینکه برخی دولتها و حاکمان مستبد و خود فروخته در جهان اسلام که سالهاست به اتکای حمایت غرب بر ملتهای خود سیطره دارند، به عنوان ابزار بهکار میگیرند تا در مواردی آنان نقش نیابتی از سوی غرب را در هدایت و حمایت از گروههای تروریستی ایفا کنند. جالب است در این موارد غرب بر خلاف ادعای همیشگی خود برای دفاع از آزادی نظر، بیان و اندیشه ترجیح میدهد که دولتهای مزبور کاملا بسته و متحجر باقی بمانند تا همین تحجر و عقبماندگی فکری آنان وسیله خوبی باشد برای بهرهبرداری و حمایت از گروههای تندروی تروریستی با نام دفاع از دین یا دفاع از مذهب یا دفاع از قومیت و نژاد خاص.
اما در مورد اینکه چرا جهان اسلام به صورت عمده هدف اقدامهای تروریستی است؟ با اندکی تاملی میتوان به پاسخ این پرسش رسید. ملتهای مسلمان در سالهای اخیر روز به روز به هویت خود بازگشت میکنند و تاکید بر این دارند که در نظم جهانی حقوق آنان باید پاس داشته شود. ملتهای مسلمان در سالهای اخیر دیکتاتورهای دست نشانده غرب را هدف قرار دادهاند و دیگر حاضر نیستند استبداد داخلی را تحمل کنند. ملتهای مسلمان در سالهای اخیر با همه تلاشهای غربیها همچنان قوی و آشکارا از صهیونیستها تبری میجویند و حمایت از ملت مظلوم فلسطین را یکی از نقاط وحدت خود میدانند.
ملتهای مسلمان در سالهای اخیر از تبعیضها وبی عدالتیها علیه مسلمانان در کشورهای غربی به صراحت بیزاری میجویند و باعث شدهاند که غربیها عصبی شوند و از اینکه عملکردهای دوگانه آنان بر ملا شده ناراحت باشند. ملتهای مسلمان در سالهای اخیر بارها نشان دادهاند که افراطیون و تکفیریها دست ساخته خود غرب هستند و هیچ نسبتی با اندیشه اسلامی ندارند بنابراین این موضوع برای صحنهگردانان ضد اسلامی گران تمام شده است که عوامل آنها شناخته شده و منفور اکثریت جهان اسلامند. ملتهای مسلمان به طور جدی در سالهای اخیر در پی نقد مدل کشور داری لیبرال بر آمدهاند و تلاش دارند تا مدل مبتنی بر اسلام را تجربه کنند که برای غربیها این موضوع که بدیل برجستهای در سطح جهان داشته باشند سخت است.
مجموعه این موارد و برخی اتفاقهای مثبت فکری و توسعهای در جهان اسلام که به رشد قدرت واقعی ملتهای مسلمان منتهی شده باعث شده است که صهیونیستها و حامیانشان هر روز تلاش کنند تا تحریبی در یک نقطه از کشورهای اسلامی بر جا گذارند و به این ترتیب آرامش را از ملتهای مسلمان بگیرند.برای مقابله با این تروریسم سازمان یافته ابتدا باید پازلهای مختلف این پدیده را شناخت و به دیگران معرفی کرد. دوم باید از همه امکانات بهره برد تا عوامل مزدور آنان را در سطح جهان اسلام رسوا ساخت و قدرت عمل را از آنان گرفت. سوم باید نظامهای حقوقی در سراسر جهان اسلام تحرک برجستهتری از حیث پیگیرد قانونی و اجرای عدالت در مبارزه با تروریستها و حامیان آنان در دستور کار قرار دهند.
چهارم باید ملتهای مسلمان با درک پدیده یادشده بر وحدت و همدلی خود بیفزایند و حق جویان سراسر عالم را با خود همراه سازند تا در سریعترین زمان ممکن امکان ریشهکنی این پدیده را بهدست آورند. آینده از آن حق جویان و عدالتخواهان است به طورقطع اینگونه حرکتهای کورکورانه و ضدبشری با همه هزینههایی که ایجاد میکنند، ره به جایی نخواهند برد. به امید اینکه بهزودی شاهد اجرای عدالت در مورد طراحان و صحنهگردانان اصلی تروریسم در جهان باشیم.