در مصاحبه اختصاصی فارس با دیوید بارسامیان انجام شد
نگاهی به وضعیت اسلامهراسی در آمریکا
اولین مطلبی که رسانههای آمریکایی تلاش میکنند به مخاطب خود القاء کنند این است که اعراب و مسلمانان تنها خشونت را به عنوان یک روش تبادل درک میکنند و در مواجه با مسائلی چون پیشرفت و روشنفکری، کاملا نادان هستند.
دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۵۷
کد مطلب: 2925
دیوید بارسامیان، تحلیلگر و مجری معروف ضد امپریالیسم آمریکایی– ارمنستانی مؤسسAlternative Radio در یازدهمین شهر پرجمعیت ایالات متحده بولدر در ایالت کلرادو میباشد. برنامهای که در ۱۵۰ ایستگاه رادیویی در کشورهای مختلف پخش میشود.
مقالات و مصاحبههای وی اغلب در The Nation ، The progressive و Z magazine چاپ میشود. بارسامیان همچنین از منتقدین سیاستهای خارجی ایالات متحده بوده و اعتقاد دارد رسانهها توسط عدهای با طرز تفکر بسته کنترل میشوند.
وی همچنین عضو کمپین صلح و دموکراسی نیز بوده و به دلیل مجموعه مصاحبههای خود با پروفسور نوام چامسکی شهرت خاصی پیدا کرد. این مصاحبهها به صورت کتاب منتشر و به زبانهای گوناگونی در صدها هزار نسخه به فروش رسیده است.
بارسامیان کار خود را در رادیو را در ۱۹۷۸ شروع نمود. از آثار مکتوب وی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
- سه گانهی چامسکی (۱۹۹۴)
• اسرار، دروغها و دموکراسی
• موفقیت ناچیز، خستگی ناپذیری زیاد
• عموسام واقعاً چه میخواهد
- ۱۱ سپتامبر (مصاحبه با چامسکی)
وی همچنین صاحب ۱۹ کتاب است که اولین آن در ۱۹۹۲ منتشر شده است. ۱۷ امین اثر وی «هدف قراردادن ایران» (مصاحبه با نوام چامسکی) در سال ۲۰۰۷ چاپ شد. بارسامیان «تروریسم آنها و تروریسم ما» را نیز در ۲۰۰۲ منتشر میکند. بارسامیان دو عدد از کتابهای خود را نیز به مصاحبه با فیلسوف بزرگ «ادوارد سعید» اختصاص داده است.
آنچه در ادامه میخوانید مصاحبه اختصاصی خبر گزاری فارس با دیوید بارسامیان است.
فارس: جناب آقای بارسامیان قبل از هر چیز از شما ممنونم که این مصاحبه اختصاصی با خبرگزاری فارس را پذیرفتید.
به عنوان اولین سوال میخواستم بدانم تعریف شما از اسلام هراسی چیست؟
بارسامیان: شامل بسیاری از جنبهها و موارد میباشد که به مانند تمام اشکال نژادپرستی ناپایدار است و درگیر با بسیاری پدیدههای اجتماعی-سیاسی است که آن را به وجود آورده و یا تقویت می کنند.
نژادپرستی خیلی پیچیده تر از یک تفکر صلب و یا جبرگرایانه، چیزی بیشتر از یک تعصب محض و انحصاری و بیشتر از بیزاری ذاتی گروهی از افراد است که بخواهند به نظر متفاوت برسند و تفاوت معمولا از طریق شروع نژادپرستی شکل میگیرد.
برای رسیدن از حالت تفکر منفی به وضعیت نژاد پرستی باید روندی همراه با امکان اعمال قدرت ، تعصب عملی و با تفکر جبرگرایانه گسترش یابد. اگرچه تعریف فوق شرحی ساده از نژادپرستی است اما این نکته قابل توجه وجود دارد که نژاد پرستی تنها در موقعیتی که نابرابری قدرت دیده میشود، وجود دارد.
فارس: اسلام هراسی در تعیین سیاست خارجی ایالات متحده و سیاستمداران آن چه جایگاهی دارد؟
بارسامیان: اجازه دهید نژاد پرستی ضد اسلام را با این چهارچوب ذهنی بررسی کنیم که امروزه قدرت آمریکا در دو بعد اقتصادی و نظامی تکیهای محکم به عبارت «دشمن مسلمان» دارد. همانطور که در تهاجم به عراق و افغانستان و پشتیبانی از استعمار اسراییلی هویدا است این عبارتی فیزیکی است و این بهانهای است برای تولید مباحثی نظیر تفسیر یک تمدن به عنوان هویت مدرن آمریکایی در تضاد با جامعه عقب مانده، بی خرد و وحشی مسلمان!
توضیحی برای میهن پرستی آمریکایی تا زمانی که کاملا و به طور مفهومی نژاد پرستی از بین نرود ، وجود نخواهد داشت. نژادپرستی ضد اسلام در رسانههای آمریکا در هر دو جبهه چپ و راست طیف سیاسی مشاهده میشود.
ظالمانه است که ما آن را محدود به تفکرات نومحافظه کاران کنیم! کسانی همانند عضو کنگره آمریکا تام تانسکریِدو که آشکارا مسایل نژادپرستی را اظهار میکند و میگوید: «آمریکا باید با سلاح هستهای به مکه حمله کند.» و یا ان کولتر که هلن توماس، خبرنگار آمریکایی –عربی را با بمب گذار انتحاری مقایسه میکند و از اعراب به عنوان عمامه به سرها یاد میکند (عمامه به سرها خشن و محکم صحبت میکنند اما با دستآوردهای منفی روبرو میشوند.)
بنابراین برای مثال ما میتوانیم کَثا پُلیت، مقالهنویس چپی کشور را داشته باشیم که تمام عراقیهایی که با حق تصرف آمریکا مخالفت کردند را بی شرف و جهادی توصیف میکند.
کارلین روماندو نویسنده آمریکایی در «شرح وقایع تحصیلات عالیه» به رسانههای آمریکا توصیه میکند به مسلمانان صفاتی از قبیل دارای زندگی سطح پایین ، تروریست ، حرام زاده ، پسمانده و طبقه وازده اجتماع را نسبت دهند.
شما میتوانید با جستجوی کوتاه در اینترنت بسیاری از سایت های مرتجع سیاسی اینچنین را تصادفی پیدا کنید ؛ این تجربه خوبی خواهد بود تا شما نژاد پرستی علنی و آشکارای اسلام ستیز را کشف کنید و این نشان دهنده درک و فهم آمریکا از مسلمانان است.
فارس: آیا ریشه تبلیغات اسلام هراسانه در آمریکا و اروپا به حادثه ساختگی ۱۱ سپتامبر باز میگردد؟ در غیر اینصورت کمی در خصوص تاریخچه این حرکت نژاد پرستانه برایمان بگویید.
بارسامیان: اولین چیزی که باید درباره نژادپرستی ضد اسلام بدانیم این است که پدیده جدیدی نیست و با اینکه به تاریخ یازده سپتامر ارجاع داده میشود، ریشه در گذشته دارد. حادثه ۱۱ سپتامبر مسلما به اعتبار بخشی نژادپرستی اسلام هراس در بخشهای معینی کمک کرده و در سایر قسمتها موجب شتاب بخشیدن به آن گشته، اما به هیچ وجه باعث پیدایش نژادپرستی ضد مسلمانی نشد. اما این استعمار مهاجرین آمریکایی-اروپایی بوده که موجب پیدایش نژادپرستی ضد اسلام شد.
و این چگونه ممکن است؟ به دلیل آنکه تمام نژاد پرستیهای آمریکایی منشاء خود را از دو پدیده تاریخی میگیرند که اولی مهاجرت به آمریکا شمالی و نسل کشی مردمان بومی و دیگری مهاجرت برده های آفریقایی به آمریکا است.
من نمی خواهم نژادپرستی ضد اسلام را به طور مستقیم با دیگر پدیدهها مقایسه کنم. بلکه میخواهم به جای آن به این حقیقت اشاره کنم که ریاست سفید پوستان مسیحی از این دو پدیده نشات گرفته و رشد کرده و این مباحث است که موجب تحول امروزی امپریالیسم آمریکایی به عنوان بزرگترین منبع نژاد پرستی ضد اسلامی شده است.
بگذارید این طور توضیح بدهم: اگر یک نفر به بحثهای مربوط به مهاجرتهای اولیه در آمریکا و مباحث مربوط به مهاجرتهای کنونی در فلسطین نگاه کند، ارتباط بین نقل قولها و ارتباطات نژاد پرستانه در گذشته و حال، به طرز قابل توجهی واضح و نگران کننده میشود. نژادپرستی ضداسلام مربوط به قبل از مهاجرت عده انبوهی از مسلمانان به ایالات متحده است. بحث آمریکای شمالی و فلسطین که من دربارهی آن صحبت میکنم یک نوع خاصی از موعودگرایی است که از یک جامعهی مهاجر حکایت دارد که دارند در آنجا سرنوشتی فراتر از خودشان را محقق میکنند که همانا مهاجرت به سرزمینی مشخص و بازپس گرفتن آن است. بنابراین ما مباحث موعودگرایانه زیادی را مبتنی بر کتاب مقدس داریم، که درست مانند همان کاری که قبلتر هنگام مهاجرتهای اولیه در آمریکا انجام شد، مهاجرتهای حال حاضر به کرانه باختری را پشتیبانی میکند.
فارس: با عنایت به اینکه رسانههای جمعی در آمریکا و اروپا بزرگترین منبع تغذیه باورهای اسلام ستیزانه است، این ضدیت با مسلمانان در روابط اجتماعی و طرز تفکر شهروندان آمریکایی چگونه بروز مییابد و شاخصههای آن چیست؟
بارسامیان: از این نظر که نژادپرستی ضداسلام چگونه عمل میکند، زیر نظر داشتن تنوع رسانههای آمریکایی، اطلاعات جالبی را درباره جایگاه مسلمانان در برداشت آمریکاییها از قدرت شخصی و ملی به ما میدهد. سه چیز به طور خاص در مدنیت آمریکایی به وضوح دیده میشود که حتی در مواردی که نژادپرستی صریح و آشکار نیست، هم استثناءگرا و به صورت پنهان نژاد پرست است.
اولین مطلبی که رسانههای آمریکایی تلاش میکنند به مخاطب خود القاء کنند این است که اعراب و مسلمانان تنها خشونت را به عنوان یک روش تبادل درک میکنند و در مواجه با مسائلی چون پیشرفت و روشنفکری، کاملا نادان هستند. به این معنی که نمیتوان برای عربها و مسلمانان از طریق اشکال متداول گفتگو استدلال کرده و آنها را قانع کرد و بایستی آنان را با خشونت تابع یک موضع کرد. این یکی از قوانین تفکر نومحافظهکاران در اشغال مقدماتی و بلند مدت عراق است (این که ما باید عراقیها را در برابر اراده آمریکایی تسلیم کنیم تا بتوانیم پس از آن برای آنها یک دموکراسی بسازیم).
اگر به مباحث افراد عامی مثل دنیل پایپز که احتمالا یکی از اسلامهراسان خیلی بدنام آمریکایی است، نگاه کنید –هر چند که او دربارهی خودش اینطور فکر نمیکند و احتمالا میگوید که اون صرفا یک تحلیلگر آکادمیک روشنفکر است– تمام پایه و اساس افکار او بر اساس یک اصل فلسفی و اخلاقیست: فلسطینیها باید تسلیم شوند تا اسرائیلیها بتوانند به آنها یاد بدهند که برای زندگی ارزش و احترام قائل شوند و بتواند آنها را مجبور کنند که پیببرند اسرائیل وجود داشته و حق موجودیت دارد. فقط در آنصورت است که اسرائیل میتواند وارد هر گونه مذاکره فلسطینیها شود. فلسطینیها باید در یک موضع پایین دست قرار بگیرند که این موضع از طریق خشونت به دست میآید. بسیاری از همفکران پایپز که طرفدار این قرائت از صهیونیسم هستند، معتقدند که اعراب باید به یک جایگاه پست کشانده شوند تا بتوانند قدر مدنیت را بدانند. زمانی که به آن فکر میکنیم، این یک طرز تفکر بسیار مضحک، تحقیرآمیز و وحشگیرانه است.
دومین بحث که رسانه ها سعی می کنند آن را در درک و فهم مردم بگنجانند اتهام نبود ساختارهای حقوق مدنی و انسانی در جهان اسلام است که در ارتباط مستقیم با کاهش حقوق مدنی و انسانی در ایالات متحده است. بنابراین هر چه حکومت آمریکا بیشتر در مسیر زیر پا گذاشتن آزادیهای مدنی آمریکایی پا برمیدارد، صحبتها دربارهی نبود آزادیهای مدنی در جهان اسلام بیشتر میشود. این نوعی فرافکنیست و مکانیسم انحرافی است.
و سرانجام سومین شاخص فرایند پیچیدهی تصویر سازی (ایجاد ذهنیت منفی) در ایالات متحده است که میتواند به عبارت دیگر نشان دادن عناصری از فرهنگ اسلامی با مفاهیم شوم باشد. این سه ملاحظه هم در رسانههای لیبرال و هم در رسانههای محافظهکار مورد توجه قرار میگیرد. ولی اگر بخواهیم به طور خاص صحبت کنیم، میتوانیم یک ویژگی مضاف بر موارد گفته شده را شناسایی کنیم که در درک بهتر اینکه چطور نژادپرستی ضد اسلام در چپ کارایی دارد به ما کمک کند. در نقد امپریالیسم آمریکایی و استعمارگری اسرائیلی، اینجا به جای دغدغههای انسانی تاکید مداوم بر راهبرد است. برای مثال، اخیرا کاترینا واندن هیوول یک نمای کلی از حادثهی ناگوار عراق ارائه داد که در آن حتی یک بار هم به غیرنظامیان عراقی که نزدیک یک میلیون نفر از آنها تلف شدهاند، اشارهای نشد. یافتن تعداد آسیب دیدگان غیرنظامیان فلسطینی در تحالیل اشغالگری اسرائیل بسیار سخت تر است. آمار غیرنظامیانی که موجب رسوایی اشغالگری می شود که در حال نابودی روح یهودیت است و نشان میدهد که چگونه این اشغالگری برای اسرائیل دشوار است. من در فلسطین بودهام و میتوانم به شما اطمینان بدهم که ادامه اشغالگری به مراتب برای فلسطینیان بدتر است تا اسرائیلی ها.
فارس: از بُعد اجتماعی این تبلیغات چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
بارسامیان: نژادپرستی ضدعرب و ضداسلام، بسیار دقیقتر از آن چیزی است که در جناح راست وجود دارد که اغلب آشکار و در نتیجه به آسانی قابل تشخیص است. در جناح چپ، هر چند که گاهی اوقات میتوان از طریق چیزهایی که نویسندگانی که به طور گزینشی توصیف میکنند میتوانیم این اسلام هراسی را بیابیم. افرادی که با نگارش از آنها دفاع میکنند با طرح نمودن مسائل مربرط به ارزش های مردم مسلمان همزمان بر تقدس زندگی آمریکایی یا اسرائیلی تاکید میکنند.
این یکی از ویژگیهای مهم چگونگی تمایلات نژادپرستی ضداسلام برای بیان شدن در ایالات متحده است. اظهار این احساسات به وسیلهی ضدیت با هر عملی که بر اساس دغدغههای راهبردی منجر به کشته شدن اعراب میشود صورت می گیرد و نه هر گونه تمرکز بر آنها تحت عنوان یک عمل غیراخلاقی. در جلوگیری از اشغال فضاهای حساس به عنوان عاملین اخلاقی و تحلیلگران ضرورتا نژادپرستی ضداسلام را طرحریزی یا تایید نمیکنند بلکه کمک به ایجاد محیطی میکنند که در آن نژادپرستی امکان وجود و شکوفایی داشته باشد. آنها این کار را از طریق خارج کردن مسلمانان از دایرهی انسانیت انجام میدهند چراکه تصمیم گرفتهاند که برای هتکحرمت اخلاقیشان حد و حدودی قائل نشوند.
بیتفاوت شدن به این نوع مسلمان آسان است. توصیف و معرفی چنین فردی آسان است. به سادگی میتوان او را بدون هرگونه مضرات سیاسی به طور ناعادلانه اخراج کرد، میتوان او را بر اساس یک ترس غیرمنطقی به صورت دائم زندانی کرد، او را به عنوان تقابل با مدنیت ارائه کرد، با مصیبتها و رنج های او به عنوان یک وظیفهی افتخار آمیز میهنپرستانه برخورد کرد و وی را تهدید نمود و یا به عنوان مثالی از نیاز به امنیتی منجیگرایانه شده به او استناد کرد.
مصاحبه از: حامد قشقاوی – پژوهشگر آمریکای شمالی و اروپای غربی