از اسلامهراسی تا ایرانهراسی
درباره سرانجام یک پروژه
موج ایرانهراسی در چند سال اخیر در هالیوود توسط پنتاگون کاملا حمایت میشود.
چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۲۲:۴۹
کد مطلب: 233
استراتژیستهای غربی همواره در تقسیمبندیهای استراتژیک خود حوزه تمدنی را با لحاظ کردن مذهب در آسیا به سه حوزه مشخص تقسیم کردهاند: ۱- تمدن ارتدوکسی با محوریت روسیه. ۲- تمدن کنفوسیوسی با محوریت چین. ۳ – تمدن اسلامی با محوریت ایران. طبیعی است که سیر «اسلامهراسی» تقریبا از اوایل تابستان ۲۰۰۶ بدل به پروژه «ایرانهراسی» شد. هرچند در گذشته فیلمهایی نظیر «صلحجو» به مسأله اتمی ایران پرداختند و این فیلم در اواسط دهه نود قبل از هیاهوی سیاسی در مورد مسأله اتمی ایران، بهعنوان محصولی از پنتاگون، ایران را متهم به تلاش برای دستیابی به صلاح هستهای کرد، اما پس از یازدهم سپتامبر، زمانیکه ایران از جانب جورج بوش محور شرارت قلمداد شد، رویکرد اسلامستیزی هالیوود هم به ایرانهراسی میل پیدا کرد. شهریور ۸۷ فیلم «کشتیگیر» در جشنواره ونیز به نمایش درآمد و داوران جشنواره با اهدای شیر طلایی خود از آن ستایش به عمل آوردند و اغلب رسانههای ایرانی خبر از موفقیت این فیلم دادند. اما کشف و مشاهده لینک اینترنتی گزارش خبرنگار ایتالیایی درباره فیلم که تصادفا صحنه نبرد قهرمان فیلم با یک ورزشکار سیاهپوست را با نامی نمایشی نشان میداد ه سعی دارد با میله پرچم جمهوری اسلامی رقیب را خفه کند، سبب بروز اینرویکرد بهصورت کاملا علنی شد. غوغای تازهای برای منحرف کردن اذهان عمومی از انتخابات ریاستجمهوری و طبعا فضاسازی علیه جمهوری اسلامی ایران به راه افتاد. اما نکتهگیران یک موضوع را عامدانه از قلم انداخته و صلاح در افشای آن ندیدند و آن اینکه فیلم ارتباط مستقیمی هم با ایران و جمهوری اسلامی دارد. شاید کشتیگیر از دید کارگردان، بازیگران و منتقدان باتجربه، صرفا درام شخصی یک ورزشکار است، اما نبرد او با شخصی که نامی نمادین را برای خود برگزیده، قصد ساختن یک غوغای تازه را داشت. هر دو کشتیگیر در صحنه نبرد انتهایی، بدل به نمادی از جدال جبهه کفر و حق میشوند و در نهایت کشتیگیر اول که نمادی از امپریالیسم است، پیروز میشود. تمام این ماجرا و خشم بعد از یازدهم سپتامبر، چیزی نیست جز انحراف افکار عمومی. غوغاسالاری یکی از کارآمدترین حربههای غرب در مقاطع سرنوشتساز تاریخی سه دهه اخیر نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است. سخن از تئوری توطئه فرهنگی است و آفرینش این جنجالها جنگ جهان مدیاست و توطئه عظیمتر زمانی اتفاق میافتد که کتاب آیات شیطانی نوشته میشود و تنها کشور اسلامی که در مقابل این حرکت ننگین جبهه استکبار میایستد، تنها نظام جمهوری اسلامی ایران است و تنها کسیکه در قبال رذالت سلمان رشدی حکم صادر میکند، حضرت امام خمینی است. مسلم وقتیکه فیلم کشتیگیر نام آیتالله را برای بدمن فیلمش انتخاب میکند، نیمنگاهی هم به پرونده عقدهگشایی غرب از رهبران ایران اسلامی داشته است. پروژهای که سینمای ۱۰۰ درصد صهیونیستی هالیوود، پس از فیلمهایی چون ۳۰۰، اینبار با بهکار گرفتن یکی از فیلمسازان یهودیتبار آن را به شکلی مزدورانه پیش برده و قصد تخریب وجهه جمهوری اسلامی را در اذهان جهانیان داشته است. آرونوفسکی یهودی صهیونیستتبار هم که تکلیفش برای ساخت چنین فیلمی کاملا مشخص است.
بهعنوان نمونهای دیگر در قسمت هفتم سریال «CHAOS» (آشوب)، بخشهای ابتدایی سریال با پخش یک مکالمه ضبط شده و بردن نام امام خمینی (رحمتاللهعلیه) و القای حضور مأمور حزبالله در کشور فرانسه شروع میشود. اینچنین المانهایی که در فیلمهای متعدد میبینیم این حس را به بیننده آمریکایی القا میکند که انقلاب ایران به رهبری حضرت امام (رحمتاللهعلیه)، منبع آشوبی جهانی است و آنچه که آمریکاییها بهعنوان تروریسم از آن در این مجموعه آثار مدیایی یاد میکنند، هدفی جز این ندارد. موج ایرانهراسی در چند سال اخیر در هالیوود توسط پنتاگون کاملا حمایت میشود. بهعنوان نمونه متأخر هم میتوانم به فیلم «غیرقابلتصور» (Unthinkable) اشاره کرد که داستانش مربوط به یک آمریکایی به نام استیون آرتوریانگر است که مدتی در ایران زندگی کرده، اسلام آورده و با زنی مسلمان ازدواج کرده است. حال با تغییر مذهبش سه بمب هستهای در سه نقطه مختلف خاک ایالات متحده فعال کرده است که تا ساعاتی دیگر این بمب منفجر میشود. مأموران پس از دستگیری آرتور او را به بازجویی میسپارند تا محل اختفای بمبها را اعتراف کند. در نهایت پس از اینکه مأموران همسر آرتور را به قتل میرسانند، میتوانند آرتور را به حرف آورده و محل دو بمب را کشف کنند، اما سومین بمب اتمی منفجر شده و آرتور به مقاصد تروریستی خود میرسد. این فیلم نشان میدهد اسلامی که آتور برگزیده اسلام تروریستی است و منشا و مبدا این اسلام تروریستی جمهوری اسلامی ایران است. بدین ترتیب این ذهنیت به تماشاگر آمریکایی القا میشود که اگر روزی ایران به فنآوری هستهای دست پیدا کند، قطعا ایالات متحده با یک تهاجم تروریستی مواجه خواهد شد. آن هم کشوری که حداقل تاریخ به اثبات رسانده که هیچگاه شکل تهاجمی نداشته است و در ۵۰۰ سال گذشته به هیچ کشوری حمله نکرده است. ادامه اینروند ذهنیتسازی به سریال جریکو بازمیگردد که آخرالزمان اتمی و نابودی ایالات متحده را در آن دولت ایران رقم زده است. این قبیل ذهنیتسازی در مورد پرونده اتمی ایران همچنان ادامه دارد. اما این اسلامهراسی در شکل و حالت دیگری صورت میپذیرد که لزوما باید در این مختصر بدان اشاره کنم. باستانگرایی و به موازی آن باستانستیزی محور اغلب فیلمهای دیگری است که اینروزها در هالیوود درباره ایران ساخته میشود. مثلا فیلم One Night with the King «شبی با پادشاه» ساخته شده در سال ۲۰۰۶ درباره همسر یهودی خشایار شاه است. اما به فاصله دو ماه بعد فیلم ۳۰۰ با اکرانی وسیعتر روانه سینماهای آمریکا میشود که تیشه میزند به ریشه تاریخی ایران. در صورتیکه تاریخ باستانی ایران را مردمانی فرهیخته رقم زدهاند. فیلم ۳۰۰ بربریت جاهلی را که منتسب به تاریخ انگلوساکسونی است، منتسب به فرهنگ باستانی ایران میکند. البته اینرویه به تناوب در اسکندر (الیور استون) و شاهزاده پارسی هم تکرار میشود و یا در فیلم «کراسینگ اور» همچنان اینرویکرد متوحش نسبت به ساختار فرهنگی ایران ادامه دارد، و نکته پایانی اینکه شک نداشته باشید این پرونده همچنان با آثاری نظیر مستند ایرانیوم و فیلمهایی که توسط اپوزیسون خارجنشین تولید شده کماکان مفتوح خواهد ماند .
مرجع : هفته نامه پنجره ، علیرضا پورصباغ