«روباه» بهروز افخمی ، ادای دین به شهدای هسته ای
فیلم سینمایی «روباه» یازدهمین ساخته بهروز افخمی یکی از فیلم های اکران نوروزی است که از ۲۰ اسفند ماه به سرگروهی سینما فرهنگ اکران شده است. افخمی بعد از فیلم «روز شیطان» و گذشت ۲۱ سال، با فیلم «روباه» به ژانر جاسوسی بازگشته است.
يکشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۵۳
کد مطلب: 3454
فیلم سینمایی «روباه» یازدهمین ساخته بهروز افخمی یکی از فیلم های اکران نوروزی است که از ۲۰ اسفند ماه به سرگروهی سینما فرهنگ اکران شده است. افخمی بعد از فیلم «روز شیطان» و گذشت ۲۱ سال، با فیلم «روباه» به ژانر جاسوسی بازگشته است.
این فیلم درباره شهدای هستهای است و داستان جاسوسی به نام یوهان نتانیاهو را روایت کرد که یکی از برادران بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی بود.
بنیاد سینمایی فارابی و سازمان انرژی اتمی و محمد پیر هادی سرمایه گذاری فیلم «روباه» را برعهده داشتند. فیلم «روباه» در بخش مسابقه سی و سومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت.«روباه» بهترین فیلم جبهه رسانهای سینمای انقلاب در جشنواره فیلم فجر سی و سوم شد.
عوامل فیلم «روباه» همچنین جوایزی را که شامل قاب نفیسی منقوش به نام حضرت امیرالمومنین علی (ع) با خوشنویسی سعید نقاشیان، کاشی متبرک به حرم حضرت اباالفضل العباس(ع) و یک بسته رمان پرفروش منتشر شده توسط انتشارات سوره مهر را از دستان منصوره کریمی همسر شهید علیمحمدی، مومنی شریف و وحید جلیلی در مراسم تجلیل از عوامل فیلم روباه در حوزه هنری دریافت کردند و مورد تقدیر و تجلیل قرار گرفتند
محمد پیرهادی، تهیه کننده فیلم روباه درباره ساخت فیلم میگوید: «قصه فیلم روباه از آنجا شروع شد که با فیلمنامهنویسی طرح موضوع کردم و ایشان طرحی ارائه دادند من طرح اولیه فیلم را در اختیار بهروز افخمی گذاشتم اما ایشان این طرح را نپسندید و ایده دیگری را پیشنهاد داد که در نهایت همین ایده تبدیل به فیلمنامه شد.
برای اینکه فیلمنامه از استحکام بیشتری برخوردار شود به افخمی پیشنهاد دادم تا با کارشناسان سازمان انرژی اتمی و عزیزانی که فعالیتهای امنیتی میکنند مشاوره داشته باشد که خوشبختانه این اتفاق افتاد. آنچه در فیلم مشاهده کردید بخشهای از آن در مسائل امنیتی کشور واقعاً اتفاق افتاده بود.»
این تهیهکننده سینما درباره حامیان مالی این پروژه میگوید: «بنیاد سینمایی فارابی و سازمان انرژی اتمی ما را در این فیلم یاری کردند اما هیچ نهاد امنیتی خاصی غیر از امکانات نرمافزاری که در اختیار ما گذاشتند به ما کمک مالی نکردند.»
پیرهادی نیز درباره تغییر بازیگران فیلم میگوید: «آقای محسن تنابنده که یک ماهی هم در این پروژه حضور داشتند به دلیل اینکه میخواستند فیلم خودشان را بسازند از پروژه کنار رفتند. آقای رامبد جوان هم که سر پروژه خندوانه بودند و نمیتوانستند همکاری کنند. با آقای فریبرز عربنیا هم به خاطر مسائل مالی به توافق نرسیدیم.»
بهروز افخمی کارگردان فیلم «روباه» درباره ایده ساخت فیلم میگوید: «اوایل تابستان امسال مشغول نگارش فیلمنامه «خمسهخمسه» که فیلمنامهای جنگی است و داستانش در پاییز اولینسال جنگ میگذرد، بودم که وقتی به اواخرش رسیدم، محمد پیرهادی از من پرسید علاقهای به ساخت فیلمی با زمینه جاسوسی که فیلم حادثهای با موضوع ترور دانشمندان هستهای است دارم یا نه؟ چون ٢٠سالی میشد که فیلم جاسوسی نساخته بودم در پاسخ به محمد پیرهادی گفتم که بله علاقه دارم.
فوری گشتی میان طرحها و ایدههای مکتوب و غیرمکتوبم زدم و طرحی را پیدا کردم درباره موتورسوار مسافرکشی که فکر میکند در یک قمارخانه اینترنتی کار میکند، بیاینکه بداند برای عملیاتی جاسوسی آمادهاش میکنند. وقتی این طرح را با آقای پیرهادی در میان گذاشتم استقبال کردند. من هم شروع کردم فیلمنامه اولیه را مفصل و فصلبندیشده در ٥٠-٤٥ صفحه نوشتم که در این مسیر از مشورت آقای مرتضی اصفهانی برخوردار شدم.
او از جوانهای قدیمی وزارت اطلاعات بوده که از دوره نمایندگیام در مجلس او را میشناختم. در همان دوره آشنایی هم صحبتهایی برای تبادل ایده کرده بودیم و حرفهایی مطرح شده بود اما بهجایی نرسید. سالها از هم بیخبر بودیم و دوباره به هم برخورد کردیم و او چون مرا میشناخت داستانهای دستاولی برایم تعریف کرد که باعث شد نیمهدوم داستان خودم را کنار بگذارم و با ماجرای مستندی که واقعا اتفاق افتاده و البته با تغییراتی، نیمهدوم داستان را بنویسم.
فیلمنامهای که نهایتا ساخته شد ممکن است برای مخاطب شباهتی به فیلم «نیش» جرج رویهیل داشته باشد؛ فیلمی که پل نیومن و رابرت ردفورد در آن بازی میکنند، اما حادثههایی که در «روباه» رخ میدهد، واقعا اتفاق افتاده و صرفا براساس قصه من دستخوش تغییراتی شده است.
داستان برادران نتانیاهو که در سازمان اطلاعات فوق سری ارتش اسرائیل فعالیت میکردند را میتوانید در اینترنت جستجو کنید. برادران نتانیاهو سه نفر بودند که یکی از آنها در سال ۱۹۷۶ و در عملیات نجات یک هواپیما کشته شد. یکی از آنها هنوز در سازمان اطلاعات فوق سری ارتش اسرائیل کار میکند و دیگری هم که اکنون نخستوزیر است ما برادر چهارم این خانواده را در فیلم ساختیم و این موضوع ریشه در واقعیت ندارد.»
افخمی در خصوص تغییر تیم بازیگران فیلم میگوید: «من به این موضوع عادت دارم ۲۰ سال پیش وقتی فیلم روز شیطان را میساختم این اتفاق افتاد و بازیگران فیلم تهدید میشدند و تحت فشار قرار میگرفتند. در این فیلم هم این ماجرا تکرار شد. آقای پیرهادی تمایل داشتند تا با بازیگران دیگری هم کار بکنند اما نمیتوانم بگویم همه این بازیگران ترسیدند یا تهدید شدند که در این فیلم حضور پیدا نکردند.»
افخمی درباره اینکه چرا در جشنواره فیلم فجر جایزه ای به فیلم روباه تعلق نگرفت میگوید: «برای من کاندید شدن یا نشدن اهمیتی ندارد جوایز جشنواره نماینده سلیقه چند نفر است اگر این افراد عوض شوند همه فیلمهای کاندید نیز عوض میشوند. شرکت کردن در جشنواره بیشتر جنبه مهمانی دارد و یک جشن است. من همه فیلمهای بخش مسابقه را ندیدم که بگویم اجحافی صورت گرفته یا نه.»
وی در خصوص بخش آرای مردمی جشنواره نیز میگوید: «سابقه تقلب در بخش مردمی وجود دارد تا جایی که ما میدانیم خانه سنیما در این زمینه همیشه تقلب کرده است برای من خوشایند است که در این بخش حضور نداریم چرا که مطمئنم امسال هم در این بخش تقلب صورت گرفته است.»
بابک حمیدیان درباره حضورش در فیلم «روباه» میگوید: «دوستی من با آقای افخمی در پیادهروی در خیابان ولیعصر شکل گرفت در ابتدا که فیلمنامه را خواندم قرار بود نقش دیگری را ایفا کنم اما به صلاحدید آقای افخمی این نقش عوض شد خیلی دوست داشتم که جلوی دوربین افخمی باشم و رفتارهای او را بهعنوان کارگردان از نزدیک مشاهده کنم.»
مرجان شیرمحمدی درباره حضورش در فیلمهای بهروز افخمی میگوید: «طبیعی است که من هم مثل همه بازیگران دوست دارم با کارگردانان بزرگ کار کنم سال گذشته هیچ پیشنهادی از کارگردانی نداشتم من منتظر میمانم که کارگردانهایی که دوستشان دارم به من پیشنهاد بدهند و این بدشانسی من است که تا به امروز این پیشنهاد صورت نگرفته است اما برای من کار کردن با بهروز افخمی همیشه جذاب بوده است.»
جلال فاطمی درباره ایفای نقش برادر نتانیاهو در این فیلم میگوید: «اگر کارگردانی واقعا به من اعتماد کند و از کارم مطمئن باشد و مرا مناسب نقش فیلمش بداند، مأمور موساد که هیچ، نقش منفی تر از آن هم بازی میکنم.
کنار گذاشتن برخی نقشها مثل همین فیلم روباه برای بازیگرانِ سوسول است همان کسانی که میخواهند به یک شکل در چهره مخاطب بمانند یا به خاطر پول میخواهند همیشه نقش بد بازی کنند. شاید هم تیپ و فیزیکشان به درد نقشهای بد و منفی میخورد.
من روباه را فیلم جاسوسی میدانم، نه حتی فیلم پروپاگاندای سیاسی. در عین اینکه موضع ما در قبال رژیم اسرائیل کاملا مشخص است و دو دشمن هستیم که چشم دیدن همدیگر را نداریم. بالاخره ابرقدرتهایی وجود دارند که دندان تیز کردهاند برای منابع ما و این جریانات سیاسی علیه ما وجود دارد پس چرا سینمای ایران سراغ این موضوعات نرود.
بازی کردن چنین نقشی برای بازیگرانی که این حرفه را بهعنوان حرفهای برای پول درآوردن میدانند و نه عرصه چالشی، شاید راحت نباشد ولی برای من این نقش چالش بود.
افخمی کار مرا در خسته نباشید دیده و به قول خودش مرا نشان کرده بود. من هم قلقلکم میآمد که بعد از آن نقش طناز و ملنگ نقش کاراکتری را بازی کنم که ۱۸۰ درجه با همان نقش توریست کانادایی متفاوت باشد.
روباه را پذیرفتم، چون میدانستم یک چالش است و میتواند مرا مدتی سرگرم جریانی کند. بقیه بازیگران هم نباید واهمه داشته باشند. من ترسو نیستم و نگرانی ندارم.
افخمی کارگردان خبرهای است و این ژانر را در ایران بهتر از هر کسی میشناسد. بنابراین خیالم راحت بود که میتواند از پس کار برآید و اینکه پشتم گرم باشد کسی هست که بازیگر را هدایت کند.
روباه را باید در یک ساختار مشخص دید به این شکل که؛ الان کشور ما در مرکز یکسری اخبار و وقایع جهانی است. اگر کسی واقعا نگران تحریمها علیه کشور ما باشد و بداند و برایش مهم باشد که دشمن شماره یک ما که در هیچ اتحادیه منع سلاحهای کشتار جمعی نیست، کیست؟ همان دشمنی که مدعیاست ایران خطر اول جهانی بوده و هزار زمینهسازی میکند برای اینکه ایران ما را منکوب کند و در چشم دنیا به قول سینماییها بدگای نشان دهد، حتما فیلم روباه برایش خیلی جذاب خواهد بود.
اتفاقا ساخت و اکران فیلم همزمان با مذاکرات ایران و ۱+۵ شده که سرزنده و به روز بودنش را نشان میدهد. شاید برای مخاطب جذاب باشد که با این تصور فیلم را ببیند.
ما در کشور آدمهای ادیب و تحصیلکرده خیلی زیادی داریم که همه نگران مذاکرات هستند پس فیلم برایشان جذاب است. حتی من پیشنهاد میدهم اگر کنجکاو هستید که بدانید ترور دانشمندان ما طی این سالهای اخیر چطور انجام شده این فیلم را ببینید. چون فقط ما به شکل تیتروار شنیدیم که چیزی به ماشین چسبانده و ترور کردهاند.»
آرش مجیدی بازیگر فیلم روباه در خصوص بازی در این فیلم میگوید: «برای همه بازیگران کار با بهروز افخمی جذاب است، برای من هم کار با او بسیار جذاب بود چرا که من سینما را با افخمی شناختم و یاد گرفتم.
بهروز افخمی یک داستانگوی بینظیر در سینمای امروز ماست و به نظرم هر هنرمندی علاقمند به همکاری با اوست؛ وی به قصه، فیلمسازی و بازیگری اشراف کامل دارد و تمام این ویژگیها بهروز افخمی را میسازد.
بهروز افخمی قصه، سینما و ژانر پلیسی را خیلی خوب میشناسد و این مسئله در فیلم روباه کاملا مشهود است اما او علاوه بر این یک مدیر خوب برای کل پروژه است. وی ماکان آشوری، مستندساز حرفهای را برای مدیریت فیلمبرداری این پروژه انتخاب کرد تا حال و هوای فیلم را به مستند نزدیک کند و این تنها در مدیریت خوب افخمی رخ میدهد.»
مجیدی در مورد مضمون فیلم روباه هم میگوید: «روباه یک اثر در ژانر جاسوسی، پلیسی و جنایی است و این ژانر به دلیل جذابیت مخاطب را به سینما میکشاند؛ این اثر دارای قصهگویی و شخصیتهای جذاب است.
ترورها در کشورمان قبل و بعد از انقلاب بینهایت بوده که تمام این وقایع قابلیت پردازش در سینما و ساخت فیلمهای جاسوسی- جنایی را دارد ولی با این وجود این نوع آثار در سینمای ما کم است در حالی که این قصهگویی علاوه بر دادن اطلاعات به مردم، برای آنها جذاب است و قابلیت جذب مخاطب به سینما را دارد.
تکنولوژی باعث پیشرفت و قدرت ملتها میشود در شرایطی که کشور ما تکیهاش به نفت بوده و هست و انرژی مطلقمان و پولی که وارد کشورمان میشود از نفت بدست میآید و باید بدانیم که این نفت روزی تمام میشود؛ بنابراین باید یک انرژی و تکنولوژی جایگزین وجود داشته باشد تا کشورمان را همچنان قدرتمند نگه دارد.
داشتن انرژی هستهای به طور قطع لازم و خوب است ما بینهایت بابت رسیدن به آن هزینه دادهایم و نمونهاش از دست دادن دانشمندان هستهای است که هرگز جایگزینی ندارند؛ خیلی از افراد مثل شهید چمران، همت، آوینی در جنگ رفتند و افسانههای ما شدند و این خیلی تلخ است ما باید از آنها پاسداری کنیم.
بسیاری از مردم از فعالیتهای مأموران امنیتی اطلاعی ندارند و حتی خود من هم تا قبل از این اثر تنها در مورد کارهای این افراد شنیده بودم اما بعد از این اثر متوجه شدم این افراد چه کارهای بزرگی انجام میدهند.
دورتادور کشور ما آشوب است اما این کشور سالم و سرپا ایستاده و آرامش دارد شاید کم و کاستی و مشکلات داشته باشیم اما با تمام این شرایط و سختی، امنیت داریم و این مهم است که کسی دست درازی به این کشور نمیکند و این امنیت را مدیون این جنس افراد هستیم که در این اثر تنها یک نمونه از این جنس افراد را میبینیم.»
نظر منتقدان درباره فیلم:
مسعود فراستی: روباه یک تله فیلم سفارشی آماتور مضحک ماقبل بد و ماقبل نقد.
سحر عصر آزاد: روباه فیلمی جاسوسی در کارنامه افخمی محسوب میشود که فضا و حال و هوای آن تا حد زیادی به «روز شیطان» نزدیک است. فیلم با وامداری به فضای سیاسی- امنیتی کشور و البته ارتباطات ایران با جهان و مسائل برآمده از آن، به حضور یک جاسوس خارجی و نقشه از پیش تعیین شده او برای ترور می پردازد و البته این جاسوس کسی نیست جز برادر چهارم نتانیاهو که وجود خارجی ندارد و خیالی است!
محور اصلی فیلم رابطه بین جاسوس و یک پیک موتورسوار است که در واقع این پیک رابط بین ماموران وزارت اطلاعات و جاسوس میشود تا مانع از محقق شدن نقشه ترور شوند و در این میان همسر و زندگی خانوادگی پیک موتورسوار هم تحت تاثیر این نقشه و عملیات قرار می گیرد.
طبعا فیلم به واسطه پرداختن به مسائل و روابط و مناسباتی که به تصویر کشیدن آنها در چارچوب هایی خاص و محدود امکان پذیر است، جذابیت اولیه خود را از دست داده چراکه مخاطب می داند قرار است با چه زاویه دید و عینکی به ماجرا نگاه کند. به نظر می آید این وجه از نگاه هوشمند افخمی دور نمانده و به همین دلیل هم فضا و حال و هوای این فیلم جاسوسی- تروریستی را به سمت نوعی طنز و شوخی های کلامی برده تا جدیت کار تعدیل شود و مخاطب فرصتی برای خندیدن داشته باشد: هم به طنز عامدانه جاری در روابط و مناسبات هم به طنز ناخواسته ای که در کلیت فیلم و نگاه حاکم بر آن وجود دارد.
مهرزاد دانش: روباه از آنچه انتظار میرفت بهتر است. این انتظار هم ناشی از رکود فیلمهای اخیر افخمی است. در روباه داستان شستهرفته تعریف میشود. نه خبری از روند متظاهرانهی گاوخونی است و نه بیهویتی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران در آن جاری است و نه همچون فرزند صبح سرکاری است.
امتیاز فیلم آن است که قالب تریلر جاسوسی در همنشینی با یک آدم معمولی از کف جامعه شکل گرفته است. این ایده، نزدیکی بیشتر مخاطب را با روند داستان فراهم میکند و از تصنع و فانتزی حاکم بر فیلمهای مهیج جاسوسی و امنیتی میکاهد.
در عین حال فیلم خیلی هم قالب سفارشی نگرفته است و فارغ از جهتگیریهای گلدرشت و آزاردهندهی ایدئولوژیک، یک قصه تعقیبوگریز جاسوسی را تعریف میکند. فیلم البته به همان سطح معمولی بودن اکتفا میکند و فراتر نمیرود.
لوسبازیهای زن و شوهر فیلم، زائد بودن سفر یکی از مأموران به کشوری در آسیای میانه، پایان قابلحدس و غیرغافلگیرکننده، و تزریق اندکی خنگی نامتقاعدکننده به مأمور اسرائیلی (او چهگونه به این راحتی و بدون دردسر از یک موتوری مسافرکش رودست میخورد؟) از جمله نمودهای معمولی بودن فیلم هستند.
آریان گلصورت: با توجه به سابقه بهروز افخمی در ساخت فیلم روز شیطان و خلاصه داستان و موضوع کنجکاویبرانگیز روباه، احتمال میرفت که با یک اثر جاسوسی خوش ساخت و جذاب روبهرو شویم. آغاز فیلم و دقایق ابتدایی آن نیز، بسیار امیدوارکننده است و نوید یک فیلم خوب را میدهد.
روباه از همان اول این انتظار را در بیننده به وجود میآورد که با یک اکشنِ مهیچ و پر تعقیب و گریز طرف است. اما فیلم به طرز غافلگیرکنندهای به مرور تغییر لحن میدهد و حال و هوای کمیک به خود میگیرد! اتفاقی که به شدت به یکدست بودن آن ضربه زده و مخاطب را سردرگم میکند. گویی در حال تماشای یک تریلر پرتعلیق هستیم که همزمان دارد خودش را به هجو میکشد!
آن گونه که پیداست هدف افخمی ساخت یک فیلم شوخ و شنگ بود که مسائلی جدی را در مورد بحث امنیت ملی مطرح و در عین بامزهگی، مخاطب را با فراز و فرودهای داستان جذب میکند. چیزی در مایه شاهکارهای جرج روی هیل که در فیلم نیز به یکی از آنها ارجاع داده میشود.
مشکل اصلی اما این است که اغلب لحظات کمیک روباه بیمزه و سطح پایین از آب درآمدهاند. اتفاقی که به فیلم ضربه زده، از تاثیر آن میکاهد و بسیاری از صحنههایش را مضحک جلوه میدهد.
روباه میتوانست از آن فیلمهایی باشد که مخاطب هنگام دیدن آن با شخصیتهایش که ماموران اطلاعاتی هستند همراه و در پایان نیز از موفقیت آنان به وجد بیاید. درست مانند نمونههای موفق سینمای آمریکا. اما این اتفاق به خاطر همان درنیامدن لحن دوگانه و البته ساده انگارانه بودن بسیاری از پیچ و خمهای داستان رخ نمیدهد. البته افخمی باهوشتر از امثال جمال شورجه است و خیلی خوب میداند باید پیامهای یک فیلم سفارشی را در قالب داستان و به کمک جذابیتهای سینمایی به مخاطب عرضه کند. او احتمالا هدفاش از ساخت این فیلم نیز همین بوده است. اما به این علت که نتوانست آنچه مدنظرش بود را به درستی اجرا کند، روباه تبدیل به فیلمی شد که میخواهد مسائل مهمی چون ترور دانشمندان هستهای و تقابل سازمانهای امنیتی ایران با دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل را مطرح کند، اما ذهن تماشاگر را از موضوع اصلی منحرف میکند.
وقتی افخمی برادر خیالی بنیامین نتانیاهو را در جایگاه شخصیت منفی اصلی فیلم قرار میدهد، مخاطب را به سمتی سوق میدهد که فیلمش را جدی نگیرد. آن هم فیلمی که ساخته شده تا در ستایش امنیت ملی باشد. این تناقض مهمترین نکته منفی روباه به حساب میآید. شاید هم افخمی این کار را کرده تا تبلیغاتی بودن فیلماش به چشم نیاید و رنگ بوی شخصی به خود بگیرد.
با وجود همه اینها، افخمی باید این نکته را بپذیرد که علاقهمندی به آثار کارگردانهایی چون کوئنتین تارانتینو و یا برادران کوئن یک بحث است و توانایی ساخت فیلمهایی شبیه به آنها بحث دیگر. وقتی فیلمساز نمیتواند تعادل را رعایت و لحن طنازانه مدنظرش را به درستی در بیاورد، نتیجه مثل روباه کاریکاتوری شده و بر ضد خود عمل خواهد کرد. و موضوع مهمی را که بر آن انگشت گذاشته، در عمل به هدر میدهد.
محمدسعید محصصی: افخمی کارش را بلد است. سالهاست که او را بهعنوان فیلمسازی میشناسیم که بسیار به سینمای آمریکا دلبسته است و فیلم ساختن با قواعد و مؤلفههای آن نوع سینما را خوب بلد است. حالا او با روباه از همان قواعد و فرمولها بهره جسته برای ساخت فیلمی سیاسی درباره دنیای جاسوسان و مأموران اطلاعاتی.
نخستین برداشتی که هر تماشاگری از این اتفاق میکند این است که افخمی فیلمی سفارشی ساخته است. کلمه «سفارشی» اما در افواه و در میان عامهی اهل رسانه و هنر واژهای مذموم است و در این مطلب اصلاً بر آن نیستم که در مورد خوب یا بد بودن سفارش در هنر چونوچرا کنم، اما میخواهم با فرض «سفارشی» بودن این فیلم نگاهم را به آن بیان کنم: پرسش اصلی این است که آیا این فیلم «سفارشی» آبرومند از کار درآمده است، یا نتوانسته احساسات تماشاگر را با خود همراه کند؟
برای تفاهم بیشتر یادی کنیم از مجموعهی ۲۴ که در مورد یک گروه ضدترور ساخته شده است. تمام قدرت اقناعی آن مجموعه در خدمت ایجاد حسی از تفاهم میان تماشاگر و جک باوئر (کیفر ساترلند) و گروهش قرار گرفته، کسی که در مقابله با دشمنان کشورش تا آخرین درجه میتواند بیرحم باشد.
حالا اما بهروز افخمی بدون درافتادن به ورطهی شعار دادن، بدون نمایش چهرهای احمق از مأمور اطلاعاتی دشمن و بدون بزرگنمایی و اغراق از اهمیت مأموران خودی، توانسته چهرهای باهوش، اهل طنز و شوخی، چابک، سازمانمند، حتی مهربان، مجهز به انواع فناوریهای اطلاعاتی و توانا در کاربرد آنها از اعضای دستگاه اطلاعاتی کشور ارائه کرده است.
شنیدهام که تنی چند از بازیگران مشهور حاضر نشدهاند در این فیلم بازی کنند، اما همین، شاید یک مفهوم بین سطور در فیلم ایجاد کرده باشد و آن اینکه چه بهتر که افراد اطلاعاتی از مردم عادی تشخیص داده نشوند؛ و این، یک حسن دیگر برای فیلم به شمار میرود. مسلم است که تماشاگر ایرانی از مشاهده چنین چهرهای از آن دستگاه نهتنها با آن احساس همدردی میکند، بلکه از تعلق چنین مجموعهای به کشور احساس غرور میکند.
عوامل فیلم «روباه»:
کارگردان، نویسنده: بهروز افخمی/ تهیه کننده: محمد پیرهادی/ مدیر فیلمبرداری: ماکان عاشوری/ طراح صحنه و لباس: مرجان شیرمحمدی/ صدابردار: سعید احمدی/ طراح چهره پردازی: محسن دارسنج / صداگذار: علیرضا علویان/ تدوین: آیدین افخمی/ موسیقی: آرمان موسی پور/ مدیرتولید: محمد یمینی/ عکاس: امید صالحی/ تصویربردار پشت صحنه: حسین آیینه
بازیگران: حمید گودرزی، بابک حمیدیان، جلال فاطمی، آرش مجیدی، مرجان شیرمحمدی
خلاصه داستان:
یک مامور اسرائیلی که برای دور جدید ترور دانشمندان اتمی به ایران فرستاده میشود. این مامور ورزیده تنها کار میکند و از همکاری آدمهای فریب خورده و یکبار مصرف استفاده میکند که تا آخرین لحظه از ماموریت خود خبر ندارند. یک موتور سوار مسافرکش در دام او میافتد و نادانسته برای ترور تعلیم میبیند و.. .