سپتامبرهای شیراز ، ایران هراسی با چاشنی دروغین یهودستیزی
سپتامبرهای شیراز ، ایران هراسی با چاشنی دروغین یهودستیزی
«سپتامبرهای شیراز» یکی از صدها روایت‌ کلیشه‌ای و سراسر دروغ و فریب از آزار و اذیت یهودیان در دنیا است.
شنبه ۴ دی ۱۳۹۵ ساعت ۲۱:۲۲
کد مطلب: 5193
سپتامبرهای شیراز The Septembers of Shiraz عنوان رمانی است که دالیا سافر در سال ۱۳۸۷ شمسی به زبان انگلیسی نوشته‌است. سافر نویسنده تازه کاری است که در سال ۱۳۵۱ شمسی در یک خانواده متعصب یهودی در شیراز متولد شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۶۱ شمسی (۱۹۸۲میلادی) هنگامی که ده ساله بوده به همراه خانواده‌اش به آمریکا پناهنده می‌شود. او در دانشگاه نیویورک در رشته ادبیات فرانسه تحصیل کرد و «سپتامبرهای شیراز» نخستین رمان اوست که در سال ۲۰۰۷ به وسیلۀ انتشارات هارپر در آمریکا منتشر شد. این رمان همچون نمونه های مشابه خود در عین ضعف ساختاری و تناقضات آشکار، به‌خاطر ماهیت ضداسلامی و ضدایرانی‌اش مورد توجه رسانه‌های خارجی معاند و ضدانقلاب قرار گرفت.
در همین راستا ، نیویورک تایمز در سال ۲۰۰۷ نام کتاب «سپتامبرهای شیراز» را در میان اسامی ۱۰۰ کتاب برتر سال قرار داد و یا اینکه جایزۀ قلم رابرت دبیلو بینگهام و جایزه وایتینگ رایترز را به دست آورد و به فهرست اولیۀ جایزۀ ایمپک دوبلین اضافه شد و به جایزه ادبیات داستانی بیلیز زنان که در گذشته با نام "جایزه ادبیات داستانی اورنج" خوانده می‌شد، نیز راه یافت. هم‌چنین مؤسسه آمریکایی وایتینگ گیلز جایزه حامی بشریت را به این رمان اعطاء کرد.
اما در کمتر از ده سال از انتشار این رمان و بازتاب‌های آن در سال ۲۰۱۵ فیلم سپتامبرهای شیراز با اقتباس از این رمان، با نقش‌آفرینی سلما هایک پینو ، آدرین برودی و بازیگر ثابت فیلم‌های ضدایرانی یعنی شهره آغداشلو (شهره وزیری تبار) ساخته شد. آغداشلو بازیگر ایرانی الاصل مقیم آمریکا است که هم‌زمان با وقوع انقلاب اسلامی از ایران فرار کرد. وی در سال ۲۰۰۳ به خاطر بازی در فیلم ضد ایرانی خانه‌ای بر روی شن و مه نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد.
مستند ایرانیوم، سریال ۲۴، فیلم سنگسار ثریا و فیلم گلاب به کارگردانی «جان استوارت» محصول سال ۲۰۱۴ با همراهی «گلشیفته فراهانی»، برخی دیگر از آثار اسلام هراسانه و ضد ایرانی است که آغداشلو در آن‌ها ایفای نقش کرده‌است.
آدریان برودی نیز بازیگر یهودی و برنده اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد برای فیلم «پیانیست» رومن پولانسکی، دیگر بازیگر مشهور «سپتامبرهای شیراز» است که در نقش اسحاق امین بازی می‌کند. برودی پس از دریافت این اسکار، نتوانست در فیلم دیگری موفق ظاهر شود. فیلم «پیانیست» یکی از صدها فیلم با درون مایه مظلوم نمایی یهودیان است که، داستان زندگی نوازنده پیانوی یهودی، ولادیسلاو اشپیلمان در دوران جنگ جهانی دوم در لهستان و اشغال این کشور توسط آلمان را به تصویر می‌کشد.
سلما هایک پینو بازیگر مکزیکی- آمریکایی هالیوود و نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن برای فیلم «فریدا» و بازیگر فیلم‌هایی چون «دسپرادو» و «روزی روزگاری در مکزیک» ایفاگر نقش فرناز در «سپتامبرهای شیراز» می‌باشد. هایک یکی از تهیه کنندگان اجرایی «سپتامبرهای شیراز» نیز می‌باشد. آنتونی عزیزی، بشار رحال، نوید نوید، آریانا ملک آرا از دیگر بازیگران مطرح فیلم هستند.
این فیلم به تهیه‌کنندگی تیم دانیل رابینسون ، آلن سیگل ، هانا وگ و جرارد باتلر بازیگر نقش لئونیداس (نقش اصلی فیلم ضد ایرانی۳۰۰) ساخته شده‌است. باتلر پس از «سپتامبرهای شیراز» در فیلم لندن سقوط کرده‌است London Has Fallen محصول سال ۲۰۱۶ به کارگردانی بابک نجفی نقش آفرینی کرده‌است.
وین بلیر کارگردان «سپتامبرهای شیراز» است. بلیر هنرمند کم سابقه‌ای است که عمده فعالیت‌های هنری‌اش در تلویزیون به عنوان کارگردان و بازیگر انجام شده‌است و موفق‌ترین ساخته‌اش «یاقوت های کبود» است که، در سال ۲۰۱۲ جوایزی دریافت کرد.
نویسنده فیلمنامه «سپتامبرهای شیراز» هانا ویگ است که این کار اولین فعالیت رسمی سینمایی وی محسوب می‌شود. ویگ پیش از این در سال ۲۰۱۴ به عنوان دستیار فیلمنامه‌نویس در فیلم «پیامبر خلیل جبران» مشارکت داشته‌است.
لوکیشن فیلم در کشور بلغارستان واقع شده‌است که هیچ شباهتی به ایران و محل وقوع داستان یعنی ایران ندارد.
در توضیح اول فیلم آمده‌است : «این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده‌است». «سپتامبرهای شیراز»، روایت‌گر داستان یک خانوادۀ متمول یهودی پس از سقوط رژیم شاه و در فاصلۀ بین سپتامبر (شهریور) ۱۹۸۱ تا سپتامبر ۱۹۸۲ در تهران است.

و اما داستان فیلم :
داستان فیلم در خصوص خانواده‌ای یهودی است که شخصیت اصلی آن جواهرفروشی به نام اسحاق امین (آدرین برودی) می‌باشد. این خانواده دو فرزند به نام‌های شیرین و پرویز دارند. پرویز بلافاصله پس از انقلاب برای ادامه تحصیل به آمریکا مهاجرت می‌کند و در ابتدای فیلم مهمانی خداحافظی با پرویز است که قرار است به مدرسه شبانه روزی معتبری در نیویورک برود. اولین نشانه‌ای که می‌شود فهمید حاضرین این مهمانی و خانواده اسحاق یهودی هستند، این است که اسحاق برای خوردن نوشیدنی به زبان عبری می‌گوید «خاییم!» (یعنی زندگی).
اسحاق که به همراه فرناز و شیرین در ایران مانده‌است و اندکی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایرانی که دچار خشونت و هرج و مرج شده ، به جرم جاسوسی برای اسرائیل و ارتباط با دربار پهلوی دستگیر شده و به شکلی مغالطه آمیز توسط انقلابیون مورد آزار و شکنجه قرار می‌گیرد. به نحوی که اعضای سپاه پاسداران پس از حمله به دفتر کار اسحاق به وی چشم‌بند می‌زنند و او را به زندان می‌برند و در آنجا توسط محسن (با بازی الون ابوتبول بازیگر اسرائیلی) مورد بازجویی قرار می‌گیرد. اسحاق متهم به همکاری با موساد است و همسرش نیز به جرم نوشتن مقالاتی در روزنامه‌هاي قبل از انقلاب و ترويج فساد زیر نظر گرفته شده‌است. محسن به وی می‌گوید: «مدارک ما نشان می‌دهد که تو به اسرائیل رفته‌ای». اسحاق در جواب می‌گوید بله اما فقط برای دیدار خانواده‌اش رفته‌است؛ و می‌پذیرد که همسرش هم مقالاتی نوشته اما هیچ کدام‌شان ماهیت سیاسی ندارند. با این وجود، اسحاق شکنجه‌های فراوانی (اول عاطفی بعد جسمی) می‌شود و حتی همسرش فرناز (سلما هایک) مورد اهانت قرار می‌گیرد و پس از تحمل شکنجه‌های فراوان و مشاهده شکنجه و اعدام دوستانش و غارت بخشی از اموالش توسط کارمندان خودش و نیروهای بازرسی کننده از منزلش ، باقی‌مانده اموالش را به عنوان رشوه به نیروهای انقلابی و سپاهی می‌دهد و پس از آزادی از زندان در حالی‌که هنوز به خاطر خیانت مرتضی (نوید نوید) پسر حبیبه (شهره آغداشلو) خدمتکار مسلمان خانه تحت تعقیب است، به همراه خانواده‌اش از طریق مرز ترکیه به خارج از کشور فرار می‌کند.
حبیبه در قالب یک زن مسلمان عامی و فرصت طلب، با تیپ و ظاهر چادری‌های فیلم‌فارسی‌های پیش از انقلاب در فیلم ظاهر شده‌است. تیپی که مدیریت سینمای فاسد عصر پهلوی آن را برای مخدوش کردن چادر برسر زنان متشرع و متدین طراحی کرد و ردپای آن نیز تاکنون در فیلم‌های شبه روشنفکری برخی از کارگردانان داخل کشور نیز به‌چشم می‌خورد.
در فیلم مرتضی پسر حبیبه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته پر از تباهی و فساد خود را زیر نقاب و ظاهری ریاکارانه و مذهبی پوشانده و به سپاه پیوسته‌است. او با این‌که از کودکی خود و مادرش تحت سرپرستی و حمایت اسحاق امین بوده‌اند ، با بی‌شرمی اسحاق را لو می‌دهد و با هم‌دستی نیروهای سپاه و انقلابیون همه اموال خانواده امین را چپاول می‌کند.
حبیبه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اندک اندک تحت تأثیر گرایشات مرتضی قرا می‌گیرد، اما پس از چندی با مشاهده رفتارهای غیرانسانی مرتضی و دیگر انقلابیون از رفتار خود پشیمان می‌شود و در نهایت خانواده امین با تواضع و محبت او را از خود شرمنده می‌کنند و ملک مجلل و زیبای خود را در هنگام فرار از ایران به او می‌بخشند. حبیبه در برابر این همه بزرگواری مبهوت می‌ماند. او در نمایی تحقیر آمیز آنان را از زیر قرآن رد می‌کند و در حالی‌که در یک دست قرآن و در دست دیگر کلید خانه اشغال شده را دارد، با نگاهی مغموم، بغض خود را فرو می‌خورد.


ایران‌هراسی و قانع نشدن مخاطب خارجی و ایرانی
زمانی که مخاطب به تماشای فیلم «سپتامبرهای شیراز» می‌نشیند، می‌داند که قرار است تا یک اثر ایران‌ستیزانه ببیند؛ به‌مانند بسیاری از فیلم‌های دیگری که هالیوود در مورد ایران می‌سازد، همیشه پیش فرض‌های ثابت و کلیشه‌ای در ارائه تصویری جهت‌دار و مخدوش از تاریخ، زندگی و فرهنگ مردم ایران وجود دارد؛ اما به‌واقع «سپتامبرهای شیراز» پا را فراتر از کلیشه‌های مرسوم ضدایرانی هالیود گذاشته و با اغراق شدید و ادعاهای خلاف واقع در مورد افراد و شرایط ابتدای انقلاب، تصویری از آن زمان ارائه داده که تقریبا نمونه آن را در دیگر آثار اینچنینی به ندرت می‌توان پیدا کرد.
در این فیلم اعضای سپاه پاسداران شبیه جلادهای وحشی قرون وسطی صورت خود را پوشانده‌اند و بدون محاکمه و پس از شکنجه زندانی‌ها که بی‌گناه به‌نظر می‌رسند، آنها را می‌کشند. شبیه قانون جنگل که هیچ محکمه قضایی نیست و هر سپاهی هرکاری که دلش بخواهد، انجام می‌دهد و هیچ عامل بازدارنده‌ای برای جلوگیری جنایت‌های آنان وجود ندارد.
با اینکه تمرکز بیشتر فیلم بر روی اعضای سپاه پاسداران است، اما اندک مردم انقلابی در «سپتامبرهای شیراز» نیز شبیه زامبی‌‌های فیلم‌های هالیوودی به تصویر کشیده شده‌اند و در خیابان‌هایی که پر از اجساد و افراد اعدامی است، با وحشی‌گری به افراد و مغازه‌ها حمله می‌کنند و ماشین‌ها را آتش می‌زنند.
فارغ از اشکالات یاد شده، طراحی صحنه و لوکشین فیلم که شهر صوفیه بلغارستان است، به هیچ عنوان نتوانسته تصویر نزدیک به شهر تهران در ذهن مخاطب شکل دهد؛ در کنار این موارد وقتی منطق ضعیف داستانی قرار می‌گیرد و اسحاق و خانواده‌اش کمی کند ذهن به تصویر کشیده می‌شوند، همچنین شدت اسلام‌هراسی از حد معمول فراتر می‌رود (صدای اذان بلافاصله پس از شبیه‌سازی اعدام برای اسحاق که وی از ترس خود را خیس می‌کند، پخش می‌شود)، دیگر نباید انتظار داشت که صدای اعتراض منتقدان غربی نیز بلند نشود.

عدم موفقیت ساخت فیلم‌های ضدایرانی
سازندگان فیلم‌های ضدایرانی به علت تحقیقات سطحی از جامعه ایران و عدم دسترسی به کارشناسان مجرب ایران‌شناس، از فضای دوران معاصر به‌ویژه از زمان انقلاب اسلامی تا کنون شناخت دقیق و واقعی از مردم و جامعه ایران ندارند و به همین خاطر از یک‌سری پیش‌فرض و قاعده‌های کلیشه‌ای که تقریبا غلط هستند، استفاده می‌کنند؛ همین عدم شناخت موجب می‌شود که مخاطب ایرانی (حتی از نوع ضدانقلاب) ارتباط خوبی با فیلم برقرار نکند و زمانی که به این فیلم‌ها اغراق و دروغ اضافه شود، دیگر مخاطب خارجی نیز از دست می‌رود و کسی پیام این فیلم‌ها را به علت غیرواقعی بودن آن باور نمی‌کند.
از طرفی سیاست تصویرسازی طالبانی و داعشی از چهره ایرانیان به دلیل فعالیت بعضی خبرنگاران و رسانه‌های مستقل و همچنین فعالیت دیپلماسی عمومی کشور توسط مسئولان و مردم ایران در به تصویر کشیدن تفاوت ماهوی و ظاهری ایرانیان در نسبت با جریان‌های تکفیری تروریستی، به شکست انجامیده است؛ اما باز سازندگان فیلم‌های ایران‌ستیز در فیلم‌های خود این سیاست را پیاده می‌کنند و در اکثر موارد نیز به دلیل عدم اقبال توسط مخاطبان ایرانی و خارجی با شکست مواجه می‌شوند؛ جالب آنکه سازنده‌گان این چنین فیلم‌های ضدایرانی، به تجربه همقطاران خود در این زمینه نگاه نمی‌کنند و باز آنها نیز پا در این زمین بی‌حاصل می‌گذارند.
نگاهی به لیست فیلم‌های ضدایرانی مانند بدون دخترم هرگز(۱۹۹۱)، خانه‌ای از مه و شن (۲۰۰۳)، سیریانا (۲۰۰۵)، پرسپولیس (۲۰۰۷)، سنگسار ثریا (۲۰۰۸)، آرگو (۲۰۱۲)، دختر تنها در شب به خانه می‌رود (۲۰۱۴)، گلاب(۲۰۱۴) و غیره نشان می‌دهد که اکثر آنان در مواردی مانند " فیلم‌نامه‌های ضعیف و سطحی و تحریف تاریخ ایران و دروغگویی در وحشی نشان دادن ایرانیان" وجه مشترک دارند؛ البته هالیوود اثرهای ضدایرانی مانند سریال ۲۴ و هوملند نیز در کارنامه خود دارد که در جذب مخاطبان خارجی موفق عمل کرده، اما با این حال این موارد نشان می‌دهد که مسئولان و مردم ایران می‌توانند با فعالیت‌های هنری در سطح جهانی و همچنین دیپلماسی عمومی فعال، تا حد مطلوبی از اثرات مخرب عملیات روانی علیه مردم ایران بکاهند.
تصاویری که در فیلم به شکل شعارگونه و غیرقابل باور از نیروهای انقلابی و سپاهی به تصویر کشیده شده، درست شبیه داعش و تروریست‌های سلفی و تکفیری است که حامیان اصلی این فیلم و دیگر فیلم‌هایی از این قسم مولد و خالق آن هستند. به نظر می‌رسد که می‌توان اسلام هراسی را به صورت یک ژانر اصلی و ایران هراسی را به صورت یک زیر ژانر تثبیت شده در سینمای هالیوود محسوب کرد.

سپتامبرهای شیراز ادامه خط یهودستیزی دروغین
«سپتامبرهای شیراز» یکی از صدها روایت‌ کلیشه‌ای و سراسر دروغ و فریب از آزار و اذیت یهودیان در دنیا است. یهودیانی که همیشه از بیم جان و توهم هولوکاست و مهاجرت به ارض موعود با هدف واقعی اشغال‌گری می‌شوند. مظلوم نمایی یهودیان دروغ بزرگی است که از سال‌های ابتدایی تولد سینما و شکل‌گیری هالیوود به صورتی کاملاً استراتژیک و برنامه‌ریزی شده توسط اربابان پشت پرده این دستگاه دروغ پردازی طراحی شد. فیلم‌های ویولن زن روی بام محصول سال ۱۹۷۱ به کارگردانی نورمن جویسون، لیست شیندلر محصول سال ۱۹۹۳ به کارگردانی استیون اسپیلبرگ (که جایزه اسکار را در سال ۱۹۹۴ را دریافت کرد)، اکسودوس خدایان و پادشاهان محصول سال ۲۰۱۴ به کارگردانی ریدلی اسکات و با بازی گلشیفته فراهانی، زندگی زیباست محصول سال ۱۹۹۷ به کارگردانی روبرتو بنینی درباره مصائب یک خانواده یهودی در گِتوها و اردوگاه‌های کار اجباری نازی، از آثار شاخص حامی صهیونیسم هستند که تم اصلی آن‌ها ایجاد توهم مظلومیت قوم یهود، در سینمای غرب هالیوود است. فیلم «زندگی زیباست» در جشنواره «کن» مورد استقبال فراوان قرار گرفت و جایزه ویژه هیأت داوران را نیز دریافت کرد. کارگردان این فیلم بلافاصله پس از دریافت جایزه جشنواره کن، از سوی شهردار اورشلیم به فلسطین اشغالی دعوت شد تا به پاس به تصویر کشیدن مظلومیت و رنج‌های یهودیان مورد ستایش و تقدیر قرارگیرد. یهودیانی که قرآن کریم از آن‌ها با صفاتی چون تبه‌کاران زمینی، ﻣﺎﺩﻩ پرست، مغرور و متوهم به ﺑﺮﺗﺮﯼ ﻧﮋﺍﺩی، ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺩﺭﺍﺯ، ﺗﺮﺳﻮ، جادوگر، پیمان شکن، سرپیچی کننده از دین و شریعت، ﭘﻨﻬﺎﻥ کننده ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ الهی، ﺑﯽﺑﻬﺮﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﯾﺖ پروردگار، زشت‌کردار، قسی‌القلب ﻭ ﺳﻨﮕﺪل، و جنایت‌کار یاد می‌کند.
فیلم «سپتامبرهای شیراز» با این جمله از مولوی آغاز می‌شود که، "در فراسوی نیکی و بدی سرزمینی هست که شما را به آن می‌خوانم". سازنده اثر با ادعای شرم آور و دروغینِ مستند بودن این داستان، کشور ایران را سرزمینی پرآشوب به تصویر کشیده‌است، و در انتها این فیلم به همۀ قربانیان آزار و رنج‌هایی این چنین در جهان تقدیم شده‌است، تا حقیقت هم‌چون گذشته در پس ابرهای تیره و تار پنهان بماند.
Share/Save/Bookmark
مولف : علی صابونچی ,