دکتر «محمدصادق کوشکی»
دکتر «محمدصادق کوشکی»
 
اسلام‎هراسی برای گردش چرخه میلیتاریسم است!
گفت‎وگو با دكترمحمدصادق کوشکی
«محمدصادق کوشکی»، عضو هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، نظرات ویژه‎ای درباره جریان اسلام‎هراسی دارد. او ریشه‎‎های اسلام‎هراسی را در قبل از 11 سپتامبر و دوران پیروزی انقلاب اسلامی می‎داند؛ نظرات او را باهم می‎خوانیم.
جمعه ۱ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۲۱:۵۷
کد مطلب: 231
به عقیده شما شروع جریان اسلام‎هراسی و منشأهای آن از کجاست؟

بحث اسلام‎هراسی یک پروژه طولانی‎مدت است که حادثه ۱۱ سپتامبر یک بخش کوچک از آن را روایت می‎کند. این پروژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفته و چند هدف را دنبال می‎کند: اولین هدف اسلام‎هراسی، مُحق نشان دادن غرب و به‎ویژه آمریکا در مقابله با اسلام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی ایران بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، پدیده اسلام سیاسی یا اسلام انقلابی، به‎عنوان اولین دست‎آورد فکری انقلاب اسلامی در جهان عرب، در جهان اسلام و حتی در کشور‎های اروپایی و آمریکایی منتشر شد. انتشار این تفکر، کل سامانه سیاسی تمدن غرب را زیر سؤال برد؛ چون تمدن غرب بر پایه سکولاریسم بنا شده بود. بحث اسلام سیاسی و اسلام انقلابی که از حوزه انقلاب اسلامی نشأت گرفت و به جهان تراوش کرد، این بنیان تمدنی غرب را با چالش جدی مواجه ساخت. به همین‎خاطر در یک افق و چشم‎انداز، غربی‎ها تلاش کردند تا برای پاس‎داشت مبانی تمدنی خود، با اسلام اجتماعی؛ یعنی دین داخل در حوزه سیاست و اجتماع مقابله کرده و از این طریق کل ایده اسلام را به‎عنوان یک کل ضد‎تمدنی و ضد‎اجتماعی به شهروندان خود معرفی نمایند تا از این طریق بتوانند مقابله خود و انرژی و توانی را که برای مقابله با اسلام صرف کرده و می‎کنند، توجیه سازند. نکته بعدی موازی‎سازی اسلام انقلابی با هدف ایجاد نفرت در جهان اسلام و در خارج از جهان اسلام بود. به این معنا که مخصوصا از سال ۹۰ میلادی به بعد با پایان جنگ مجاهدین افغان در افغانستان و همین‎طور آزاد شدن انرژی متراکم گروه‎‎های جهادی که موسوم به عرب‎‎های افغان و نظایر آن بودند، از سوی سرویس‎‎های جاسوسی آمریکا و انگلیس تلاش شد که این پتانسیل در جوار انقلاب اسلامی مطرح شود و از این طریق نیرو‎های عدالت‎خواه و ظلم‎ستیز را در جهان اسلام به خود جذب کند تا این نیرو‎ها به انقلاب اسلامی جذب نشوند و دوم این‎که از این توان ایجاد شده علیه انقلاب اسلامی و علیه جریان اسلام شیعی بهره‎گیری شود.
از طرف دیگر تلاش شد با صورت‎بندی آن در قالب طالبان و القاعده و مانند این‎ها، عملا به دو هدف مهم برسند: هدف اول جذب توانمندی‎‎هایی که ممکن بود که به انقلاب اسلامی گرایش پیدا کنند؛ این موازی‎سازی باعث شد که بخش عمده این نیرو‎ها جذب القاعده و سایر گروه‎ها شوند و عملا انرژی آن‎ها در مسیر انقلاب اسلامی به‎کار گرفته نشود. دوم این‎که با عملیات کشتار جمعی مانند بمب‎گذاری در بالی اندونزی، سفارت آمریکا در کنیا و تانزانیا که هدف آن عمدتا شهروندان بی‎گناه بودند، سبب شد که یک اسلام‎هراسی درونی هم ایجاد شود. یعنی در درون جهان اسلام هم از گروه‎‎هایی که خود را جهادی و انقلابی و در واقع غرب‎ستیز معرفی می‎کردند و در قالب گروهک‎‎هایی مانند القاعده ظهور و بروز یافتند، یک تصویر منفی و غلط ایجاد و باعث شد که حتی اکثر جهان اسلام نسبت به این تفکر واکنش نشان دهد. غربی‎ها کاری که کردند این بود که بعد از منفور نشان دادن چنین گروه‎‎هایی، آن‎ها را مساوی اسلام قرار دادند. یعنی ابتدا القاعده را طراحی کردند، القاعده در عرصه بین‎المللی مرتکب رفتار‎های نفرت‎آمیز تروریستی شد تا این رفتار‎ها موجب سرافکندگی جهان اسلام و موجب خسارت به جهان اسلام شود. این تلاش برای موازی‎سازی، به این نتیجه منجر شد که جهان اسلام نیز دچار یک نوع اسلام‎هراسی درونی شد.

برخی معتقدند بین اسلام‎هراسی و فروپاشی صف‎بندی‎‎های شرق و غرب ارتباط وجود دارد، نظر شما چیست؟

ببینید یک بخش دیگر از پروژه اسلام‎هراسی، توجیه میلیتاریسم و فضای امنیتی و نظامی تمدن غرب، در برابر دشمنی تازه بعد از بلوک شرق و سوسیالیسم بود. بعد از فروپاشی بلوک شرق، عملا این صف‎بندی‎‎های نظامی مانند ناتو و یا حجم نظامی‎گری آمریکا بی‎فایده شده بود. بنابراین برای این‎که این شأن حفظ شود و کارخانه‎‎های اسلحه‎سازی فعال شوند و بلوک‎بندی نظامی و میلیتاریسم مسلط بر جهان غرب، توجیه داشته باشد؛ بحث تروریسم اسلامی و مسلمانان بنیادگرا به‎عنوان یک جایگزین توهمی مطرح شد و در مورد آن تبلیغ شد تا انسان غربی بپذیرد که خطر هنوز او را تهدید می‎کند، منتها به شکلی دیگر و لازم است که بخشی از مالیات‎‎های او در برابر خطر مسلمانان بنیادگرا و تروریسم صرف دفاع از تمدن غرب شود. فراموش نکنیم صبح روز بعد از حملات ۱۱ سپتامبر بوش بلافاصله اعلام می‎کند که جنگ صلیبی جدیدی آغاز شده است. یعنی قبل از این‎که ماهیت هواپیماربا‎ها و عاملان «ماجرای ادعایی ۱۱ سپتامبر» مشخص شود، بوش از یک جنگ صلیبی جدید سخن می‎گوید. این جمله به‎خوبی نشان می‎دهد که ماجرای اسلام‎هراسی، به‎کارگیری حافظه تاریخی غرب به‎ویژه در خصوص جنگ‎‎های صلیبی برای به‎کار انداختن و تداوم حرکت چرخه میلیتاریسم در غرب و به‎ویژه ایالات متحده است.

تا این‎جا فکر می‎کنید جریان اسلام‎هراسی به چه موفقیت‎‎هایی رسید است؟

اسلام‎هراسی یک جنگ روانی بود. یعنی واقعیت خارجی نداشت. این پدیده در کوتاه‎مدت توانست توقعات طراحان آن را برآورده سازد، اما وقتی وارد عرصه میان مدت شد به‎تدریج ناکارآمدی‎اش روشن شد. بعد از ۱۱ ستپامبر، گرایش به اسلام در میان آمریکایی‎ها افزایش یافته است. یعنی اسلام‎هراسی موجب گرایش شهروندان آمریکایی به اسلام شده است. در جریان پروژه سوزندان قرآن توسط تری جونز که یک کشیش آمریکایی بود، بیش از ۳۴۲ نفر ظرف مدت یک هفته بر اثر همین حرکت او مسلمان می‎شوند. این حرکت او نه‎تنها شهروندان آمریکایی را منزجر نکرد، بلکه سبب مسلمان شدن آن‎ها شد. حتی گرایش به اسلام و اسلام انقلابی با الگوی انقلاب اسلامی ایران در تمدن غرب قابل‎تأمل است. آن‎هم در حالی‎که پروژه اسلام‎هراسی در اوج خود است. پس باید گفت تأثیر پروژه اسلام‎هراسی به‎تدریج خنثی شده است و حتی تداوم حملات تروریستی مثل متروی لندن، تئاتر مسکو نیز نتوانست شعله اسلام‎هراسی را در دل مردم اروپا زنده نگه دارد. علی‎رغم همه تلاش‎‎هایی که غربی‎ها کرده‎اند، مانند آن‎چه که نماینده پارلمان اروپا در خصوص ساختن فیلم فتنه انجام داد، سبب شده که پروژه اسلام‎هراسی تأثیر اولیه خود را از دست بدهد
Share/Save/Bookmark
مرجع : هفته نامه پنجره